قسمت اول : راههاى تقویت ارتباط با خدا:
قال الصادق علیه السلام
«یا ابن جندب قال اللّه جل و عزّ فى بعض ما اوحى: انما اقبل لصلاة ممّن یتواضع لعظمتى و یکف نفسه عن الشهوات من اجلى و یقطع نهاره بذکرى و لایتعظم على خلقى و یطعم الجائع و یکسو العارى و یرحم المصاب و یؤوى الغریب فذلک یشرق نوره مثل الشمس اجعل له فى الظلمة نورا و فى الجهالة حلما اکلأه بعزتى و استحفظه ملائکتى یدعونى فالبّیه و یسألنى فاعطیه فمثل ذلک العبد عندی کمثل جنّات الفردوس لا یسبق اثمارها و لاتتغیر عن حالها.»1
ای جندب خداوند فرمود نماز کسی را می پذیرم که در پیشگاه عظمت من خشوع کرده و خویش را از شهوات بخاطر من باز دارد و روزش را با یاد من سر کند و بر مخلوقات من تکبر نورزد و گرسنگان را سیر و برهنگان را بپوشاند و بر گرفتاران لطف نماید و آوارگان را پناه دهد. برای چنین آدمی نوری در تاریکیها و بردباری در نادانیها قرار می دهم و با عزت خود دربرش می گیرم و فرشتگانم او را حفاظت می کنند و اگر مرا خواند اجابتش می کنم و اگر چیزی بخواهد می دهم و چنین بنده ای نزد من بسان باغهای بهشت است که حالشان هیچگاه دگرگون نمی شود.
انسان براى پیمودن را صحیح تکامل و سعادت باید از یکسو، رابطه خود را با خدا و از سوى دیگر، با خلق خدا تقویت نماید. بهترین راه تقویت رابطه با خدا، نماز است. البته، مسأله عمل به تکالیف دینى و از جمله اقامه نماز و پرداخت زکات، بحثى است و رسیدن به مراتب عالى کمال بحثى دیگر. نماز و زکات یک ظاهر و مرتبهاى دارد که انجام آن موجب اسقاط تکلیف مىشود؛ یعنى انسان با عمل به آن از عذاب الهى نجات مىیابد. اما این بدان معنا نیست که لزوما موجب سعادت اخروى گردد. رسیدن به مقام قرب الهى از طریق گزاردن نماز، مستلزم رعایت نکات خاصى است که با صِرف عمل به تکلیف، آن هم از روى عدم توجه به مفاهیم بلند آن، محقق نمىگردد
امام صادق علیهالسلام در این کلام خود با بیان حدیثى قدسى، برخى از شرایط قبولى نماز را یادآور مىشوند:
اولین شرط این است که نمازگزار در هنگام نماز، عظمت خدا را به یاد آورد و به این نکته توجه داشته باشد که هر چه بیشتر موفق به درک عظمت خدا گردد، خود را در برابر آن کوچک و ناچیز شمارد:
«یا ابن جندب، قال اللّه جل و عزّ فى بعض ما أوحی انما اقبل الصلاة ممّن یتواضع لعظمتى.»
نماز کسی را می پذیرم که در پیشگاه عظمت من خشوع کرده و خویش را از شهوات بخاطر من باز دارد و روزش را با یاد من سر کند و بر مخلوقات من تکبر نورزد و گرسنگان را سیر و برهنگان را بپوشاند.
در اینجا براى درک بهتر عظمت خدا، داستانى را از زمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآله نقل مىکنیم. در زمان پیامبر صلىاللهعلیهوآله ، زنى زندگى مىکرد به نام زینب عطاره که به شغل عطرفروشى اشتغال داشت. آن زن عطرهاى خوبى را که تهیه مىکرد، ابتدا خدمت پیامبر صلىاللهعلیهوآله مىآورد و حضرت نیز آنها را خریدارى مىکردند. آن زن یک روز از پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله خواست تا عظمت خدا را برایش تشریح نمایند. حضرت فرمودند: تو نمىتوانى عظمت
خدا را درک کنى، مگر اینکه ابتدا به عظمت مخلوقات خدا پى ببرى. پیامبر صلىاللهعلیهوآله درباره عظمت آفرینش آسمان و زمین فرمودند: این زمین پهناور با تمام دریاها و کوهها و شهرهاى بزرگى که دارد، نسبت به آسمان اول به مانند حلقهاى است که در یک بیابان بىکران افتاده باشد. همینطور نسبت آسمان اول به آسمان دوم تا برسد به آسمان هفتم، و آسمان هفتم نیز نسبت به عرش خدا، همچون حلقهاى است در یک بیابان بسیار وسیع.
امروزه کیهانشناسان، کهکشانهایى را کشف کردهاند که میلیاردها سال نورى با کهکشان ما فاصله دارند؛ یعنى کل منظومه شمسى با همه عظمتش در برابر کهکشان راه شیرى و نیز این کهکشان در برابر کهکشانهاى دیگر بسیار ناچیز هستند. حضرت به زینب عطاره فرمودند: وقتى به این مسائل خوب بیندیشى،
نمازگزار، باید روز خود را با یاد خدا سپرى کند. هستند کسانى که همیشه و در تمام حال به یاد خدا هستند و هرگز از یاد خدا غافل نمىشوند.
متوجه مىشوى که تازه در برابر عظمت مخلوق خدا هیچ به حساب نمىآیى تا چه رسد به عظمت خدا. وقتى انسان با چنین دیدى به این مسائل بنگرد، خودش را در برابر عظمت بىنهایت خداوند بسیار کوچک مىشمارد و حالت تواضع براى او پیش مىآید.
هستند کسانى که همیشه و در تمام حال به یاد خدا هستند و هرگز از یاد خدا غافل نمىشوند.
شرط دوم از شرایط قبولى نماز این است که نمازگزار به خاطر خدا از هوا و هوسهاى باطل خود دست بردارد؛ یعنى بگوید:
خدایا! به خاطر اینکه تو را دوست دارم، دنبال شهوترانى و گناه نمىروم. همانطور که انسان به خاطر دوستان خود از برخى خواستههایش صرفنظر مىکند، به خاطر خدا هم، باید از شهوات نامشروع خود چشم بپوشد. بین نمازِ خوب خواندن و دنبال شهوات نامشروع رفتن نسبت معکوس وجود دارد؛ به این معنا که انسان هر قدر نمازش را بهتر بخواند، به همان میزان از شهوات نامشروع دور مىشود و به عکس، هر چه بیشتر شهوترانى کند، از نماز دور مىشود. قرآن کریم درباره برخى اقوام گذشته این مطلب را به زیبایى بیان فرموده و پس از ذکر نام تعدادى از انبیا علیهمالسلام مىفرماید:
«إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا» (مریم: 58)،
هرگاه آیات رحمت ما بر آنها تلاوت شود، با گریه روى اخلاص بر خاک نهند. سپس در ادامه مىفرماید:
«فخلف من بعدهم خلق اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات.» (مریم: 59)؛
سپس جانشین آن مردم خداپرست، قومى شدند که نماز را ضایع گزارده و از شهوت نفس پیروى کردند. انسان اگر بخواهد بداند چرا آنطور که باید و شاید نمىتواند در نماز با خدا انس بگیرد، باید ببیند چقدر به شهوات نامشروع و افکار باطل دل بسته است. بنابراین، شرط دوم قبولى نماز، کنار گذاشتن شهوات نامشروع است:
«و یکف نفسه عن الشهوات من اجلى.»
شرط سوم این است که نمازگزار، روز خود را با یاد خدا سپرى کند. هستند کسانى که همیشه و در تمام حال به یاد خدا هستند و هرگز از یاد خدا غافل نمىشوند:
«رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ.» (نور: 37)؛
پاک مردانى که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا غافل نگرداند. خداوند چنین مردانى دارد که حتى اشتغالات مادى دنیا، آنان را از یاد خدا بازنمىدارد. مرحوم علامه طباطبایى رحمهالله در اینباره که چگونه انسان هم مىتواند به یاد خدا باشد و هم به امور زندگى خود بپردازد، مىفرمودند: اگر انسان به این دو مطلب توجه داشته باشد که هیچگاه از دست دادن عزیزى و یا محبت داشتن به دوستى، مانع از کار و فعالیت روزانه او نمىشود و انسان علىرغم اینکه به امور دنیوى خود مشغول است، به یاد عزیز از دست رفته و یا دوست خود نیز مىباشد، همواره و در تمام حالات به یاد خداست: «و یقطع نهاره بذکرى.»