عشق مهندس شدن در نوجوان روستای
احمد ساسان که در دوران تحصیل همیشه شاگرد اول کلاس در روستای مرزی اشتوت بوده ، پس از مدرسه برای کمک به خرجی خانواده چوپانی نیز میکند . در یکی از روزها که او گله را به بیابان برده بود برای بازی از یک تیر برق بالا میرود و دچار برق گرفتگیشدید میشود و متاسفانه دست چپ خود را به طور کامل ،بخشی از انگشتان دست راست و تعدادی از انگشتان پا را از دست میدهد .هدف احمد این است که با ادامه تحصیلش مهندس شود و به کشور و مردم کشورش کمک کند.
تگ هامهندس شدن