اما بعد یا ابن حنیف! فقد بلغنی ان رجلا من فتیه اهل البصره دعاک الی مادبه فاسرعت الیها تستطاب لک الالوان، و تنقل الیک الجفان. و ما ظننک انک تجیب الی طعام قوم، عائلهم مجفو. و غنیهم مدعو. فانظر الی ما تقضمه من هذا المقضم، فما اشتبه علیک علمه فالفظه، و ما ایقنت بطیب وجوهه فنل منه .(نامه 45)
در نامه ای به عثمان بن حنیف، کارگزار خود را در بصره، می فرماید: ای پسر حنیف! به من خبر رسیده که