یک روز به دکّان سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم قاضی خم شده و مشغول کاهو سوا کردن است؛ ولی به عکس معهود؛ کاهوهای پلاسیده و آنهایی که دارای برگهای خشن و بزرگ هستند بر میدارد. من کاملاً متوجه بودم؛ تا مرحوم قاضی کاهوها را به صاحب دکان داد و ترازو کرد؛ و مرحوم قاضی آنها را در زیر عبا گرفت و روانه شد؛ مَن که در آن وقت طلبه جوانی بودم و مرحوم قاضی مرد مُسنّ و پیر