سگ: پستانداری اهلی از راسته گوشت خواران با حس شنوایی و بویایی بسیار قوی که برای پاسبانی خانه، نگهبانی گله، کمک به شکارچیان و عملیات جست و جو استفاده می شود.
سگ آبی: سگی که رنگ آن آبی است. سگی که شنا بلد است. سگی که فکر می کند ماهی است.
سگ لرز: سگی که روی ویبره یا تردمیل تمرین می کند. سگی که خوب بندری می رقصد.
توله سگ: سگی که هنوز دهانش بوی شیر می دهد.
سگ زرد: برادر شغال، خواهر روباه، باجناق گرگ، سگی که یرقان دارد.
سگ دانی: کافه سگ ها. جایی که سگ ها به دور هم نشسته و میتینگ برگزار می کنند. سگی که زیاد می داند.
سگ جان: سگ عزیز و دلربا> سگی که برای شما تشت می گذارد و پاهای تان را ماساژ می دهد.
سگ دو: نوعی ورزش سگی. ماراتن سگ ها. یک سگ که دو تا است. سگی که از کاربن استفاده می کند.
سگ باز: سگی که پایان باز دارد. سگ ژیمناست. درباره الی.
سگ کشی: سگی که با غمزه خود سگ دیگری را بکشد. عشوه و ناز سگکی.
سگک: سگ کوچک. سگی نابالغی که برای کمربند و شلوار از آن استفاده می شود.
بوق سگ: سگی که در استادیوم یا پشت وانت زیاد بوق می زند. بوقی که متعلق به سگ است. در برخی اوراد قدیمی از آن به اسم نیمه شب هم استفاده می شود.
سگ دست: حرفه ای و کار درست. کسی که دستانی مثل سگ دارد! دستی که گاز می گیرد.
پدرسگ: بابای سگ. کسی که حق پدری بر گردن سگ ها دارد. نوعی فحش برای آدم های عصبانی
سگ مغز: نام دیگر خرمگس در زبان مازنی. کسی که مغزش مثل سگ می دود. با استعداد.
سگ پز: بندری با نان اضافه. کثیف خوری. سیرابی با ماکارونی قاطی. کسی که آشپزی بلد نیست.
سگ خور: من یک چیزی دارم که تو می خواهیش. من نمی دهم تو اصرار می کنی، دهنت سرویس بیا مال تو.
سگ سبیل: سگی که سبیل پوآرویی دارد. از سبیل آن طرف سگ آویزان شده است. سبیل طرف گاز می گیرد.
چشمانش سگ دارد: مثلی برای بیان این که چشمان طرف پاچه قلب آدم را می گیرد.
سگ مصب: علیرغم ظاهر غلط اندازش، هر چیزی که خیلی خوب است را با این صفت همراه می سازند.
سگ محلی: سگی که بومی است. سگی که از بچگی در همان منطقه بزرگ شده است.
مثل سگ پاسوخته: کسی که هول می زند. کسی که هول می دهد.
سگ صاحبش را نمی شناسد.: ایستگاه مترو! محله چینی های نیویورک.
سگ و گربه: شما یک پست می گذارید اینستاگرام، یکی می آید نظرش را می دهد. دعوای تان می شود.
سگ پاچش رو گرفته: اشاره به جک نیکلسون در همه فیلم هایش.