// ۱۳ مهر ۹۶ ، ۱۶:۱۳

در داستان علمی – تخیلی از عناصر مختلفی از جمله اوهام و خیالات استفاده می شود اما چیزی که علمی – تخیلی را از ژانر فانتزی جدا می کند، علم و فناوری است که دست کم از جهاتی می تواند واقعا امکان پذیر هم باشد. اگر قرار باشد تنها از یک چیز در تاریخ این گونه ادبی درس گرفت آن این است که در بسیاری اوقات «علم واقعی»، ایده هایش را مستقیما از صفحات داستان های علمی – تخیلی گرفته است. در ادامه به مواردی اشاره خواهیم کرد. اتومبیل های بدون راننده

 

خیال هایی که واقعی شدند

 

رمان «گزارش اقلیت» که توسط فیلیپ دیک در سال 1990 منتشر شد (و فیلم آن با بازی تام کروز در سال 2002 اکران شد) به رویدادهایی در آینده می پردازد. یکی از مولفه های فناوری در آینده که در این فیلم وجود دارد، خودروهایی است که می توان آن را در حالت راننده خودکار قرار داد. این خودروها می توانند بدون اشکال از کنار هر ترافیکی عبور کنند. در کتاب «من، روبوت» نوشته آیزاک آسیموف (که در سال 2004 فیلم آن با بازی ویل اسمیت اکران شد) هم چنین خودروهایی دیده می شود و این فناوری حالا به حقیقت پیوسته است!

خودروی بدون راننده گوگل (Google Driverless Car) از اولین تلاش هایی در این باره بود که مورد توجه بین المللی قرار گرفت. خودروی گوگل از ترافیک ها می تواند عبور کند و بر اساس آمار گوگل، از ژوئن 2016 تاکنون ناوگان این خودرو 1,725,911 مایل را بدون دخالت انسان پیموده است. نام سیستم عامل این خودروها شوفر گوگل (Google Chauffeur) است.

شرکت ولوو هم در سال های اخیر بر روی پروژه «فناوری جوخه خودروها» (Platooning Technology) تست و توسعه انجام می دهد که طی آن تعدادی وسایل نقلیه بدون راننده یک خودروی پیشرو را تعقیب کرده و همراه با آن توقف می کنند، می پیچند و سرعت شان را افزایش یا کاهش می دهند و خلاصه این که تمام اعمال آن را تقلید می کنند. در حقیقت این خودروها توسط خودروی پیشرو به طور الکترونیکی (بی سیم) یدک کشیده می شوند!
 
داده های همیشگی
در فیلم «ماشین زمان» (2002)، که اقتباس آزادی از رمان مشهور اچ جی ولر به همین نام است، قهرمان داستان، ماشین زمانی می سازد و تصادفا به سال 802701 میلادی سفر می کند. او خرابه های ساختمانی را می یابد که دربردارنده اطلاعاتی با قدمت هشتصد هزار سال است. مسلما اولین چیزی که ذهن کارشناسان کامپیوتر را بعد از تماشای این بخش فیلم درگیر می کند این خواهد بود که آیا به هیچ عنوان می توان داده ای را تا این اندازه طولانی نگه داشت.
شرکت ژاپنی هیتاچی اخیرا یک دیسک ذخیره سازی تولید کرده که می تواند به معنای حقیقی کلمه، اطلاعات را دائما نگه دارد! این دستگاه ذخیره سازی دو سانتیمتری، داده های باینری (صفر و یک) را در فرم نقاط کوچکی ذخیره می کند که با دستگاهی مثل میکروسکوپ می توان آن را مشاهده کرد. برای خواندن این اطلاعات به دستگاه مخصوصی احتیاج است. آنطور که شرکت هیتاچی اعلام کرده، این فضای ذخیره سازی از بلور کوارتز ساخته شده که ماده ای به شدت با دوام و انعطاف پذیر است.
این دیسک بلورین، ضد آب است و در برابر امواج رادیویی و شیمیایی مقاوم است، همچنین برای دو ساعت می توان آن را در برابر دمای 1832 درجه فارنهایت قرار داد و آسیبی نمی بیند. به گفتار دیگر، در قیاس با کتاب فیزیکی، نوار مغناطیسی، دیسک نوری، فلش مموری و تمامی دیگر وسایلی که به عنوان واسط نگهداری اطلاعات برشمرده می شوند، این دستگاه یک ترمیناتور اطلاعاتی خواهد بود و تقریبا فناناپذیر است!
دستگاه دفع کوسه
خیال هایی که واقعی شدند
 
بسیاری از گجت هایی که در سری بتمن، توسط این ابرقهرمان مورد استفاده قرار می گیرد با پیشرفت های فناوری در ارتباط است که افراد عادی (حتی در همان فرانشیز) از آن بی بهره اند. در فیلم بتمن 1966، یکی از مهم ترین گجت های بتمن وسیله ای است که با استفاده از آن کوسه به انسان نزدیک نمی شود. وسیله مورد استفاده بتمن، یک اسپری دفع کننده کوسه است. اسپری دفع کننده، چیز فوق العاده ای است و در آن زمان کسی فکرش را نمی کرد هرگز در زندگی واقعی بتوان چیزی شبیه به آن را خلق کرد تا این که ...
دکتر اریک استرود، دستگاهی را ساخته که واقعا کوسه ها را دفع کرده و مجبورشان می کند تا به سمت دیگری شنا کنند. این دستگاه بر اساس خاصیت مغناطیسی عمل کرده (متاسفانه هیچ قوطی اسپری در کار نیست) و روی حسگرهای کوسه برای شکار و تغذیه اختلال ایجاد می کند.

 

زیست شناسان معتقدند کوسه ها از میدان مغناطیسی زمین برای موقعیت یابی استفاده می کنند و از همین طریق آب های آرام را می یابند. در آینده از این دستگاه دفع مغناطیسی می توان استفاده کرد تا کوسه ها از تورهای ماهیگیری فاصله بگیرند. همچنین می توان محیط شنای انسان ها را امن تر کرد. دکتر استرود ضمنا روی مواد شیمیایی که کوسه را دور کنند هم کار می کند.
 
ویروسی فراگیر
شاید چیزی بیشتر از ویروس کشنده ای که به طور بالقوه بتواند میلیاردها نفر را نیست و نابود کند، تهدیدآمیز نباشد. خوشبختانه این جور چیزها در اکثریت قاطع موارد به بدمن های فیلم های جیمز باند محدود بوده است! کتاب «نقطه گرم» چاپ 1995 نوشته ریچارد پرستون، به داستان شیوع ویروسی می پردازد که به شدت مرگبار و واگیردار است و طی چند روز 90 درصد مبتلایان را در واشنگتن می کشد و ظاهرا درمانی هم ندارد. از قضا در سال 2011، متخصص ویروس شناس هلندی ران فوشیر اعلام کرد که چنین ویروسی را پرورانده است!
این ویروس از نظر ژنتیکی نسخه ارتقا یافته ویروس دیگری به نام H5N1 (مشهور به آنفلوانزای پرندگان) است. با این که ویروس مرگبار پرندگان می تواند برای انسان ها هم مرگبار باشد اما چون به راحتی بین انسان ها گسترش پیدا نمی کند از سال 2002 تاکنون فقط حدود ششصد مورد سرایت به انسان گزارش شده است (برای قیاس، آنفلوانزای رایج به طور معمول حدود سه هزار نفر را سالانه می کشد!)
ران فوشیر و تیمش در آزمایش های شان پی بردند این ویروس با پنج جهش در دو ژن، در شرایط آزمایشگاهی همزمان مرگبارتر و بسیار بسیار واگیردارتر بوده و تقریبا 50 درصد موش های تست شده را کشت.

 

ذکر این توضیح لازم است که عموما از موش برای تست های بیولوژیک استفاده می شود زیرا بدن آنها خیلی شبیه به بدن انسان رفتار می کند. در تست ها ویروس اولیه به سادگی بین موش ها منتقل نمی شد اما ویروس نهایی به سادگی به تمام جمعیت انتقال پیدا کرد. اقتضای یافته های علمی این است که دست کم تحقیقات فوشیر برای دانشمندان قابل دسترس باشد، اما اگر این ویروس به دست بیوتروریست ها بیفتد، تهدید بزرگی برای بشریت خواهد بود.
 
اسکنرهای چهره
خیال هایی که واقعی شدند
 
در رمان 1984 به قلم جورج اورول (نویسنده مزرعه حیوانات)، جامعه ای به تصویر کشیده شده که تمامی اعمال توسط برادر بزرگ رصد می شود و مردم در کنترل دائمی اند. نبود حریم شخصی چیز هراس آوری است. دوربین ها در هر گوشه خیابان وجود دارند و پایگاه داده ای بزرگ، هر چهره ای را با بایگانی اطلاعاتش انطباق می دهد؛ هیچ جا برای مخفی شدن امن نیست.

 

پلیس کالیفرنیا از فناوری تشخیص چهره ای استفاده می کند که می تواند فورا از هر نقطه ای در شهرهای این ایالت تصویر بگیرد. این فناوری در ابتدا توسط Face First با این شعار ساخته شد که «با استفاده از نرم افزار امنیتی تشخیص چهره برای فروشگاه ها، فرودگاه ها، دادگاه ها و زندان ها و ... سیاره ای امن تر و بی خطرتر داشته باشیم.»
 
در چنین ساختاری، می توان به طور مستقیم چهره هر فرد را از روی دوربین تطبیق داد و سپس ردیابی کرد. بدین ترتیب در کسری از ثانیه مشخص خواهد شد فرد در چه نقطه ای قرار دارد. همچنین با انجام عملیات پردازش تصویر، می توان حتی تعیین کرد فرد در روزهای قبل هم چه کارهایی انجام داده و به کجاها رفته است.

 

صرف نظر از بحث های امنیتی، این مسئله می تواند گاهی هم خوشایند نباشد! فرض کنید شما از مقابل یک دوربین ترافیکی عبور می کنید. یک دقیقه بعد چهره و سوابق تان روی صفحه نمایش کامپیوتر یک مامور دولتی است و پنج دقیقه بعد یک ماشین پلیس کنارتان می زند و به دلیل سرقت یک شکلات در دوازده سالگی، دستگیرتان می کند!
 
کارت بانک
بی تردید صد سال پیش دنیای اقتصاد و تراکنش های مالی با امروز کاملا فرق داشت و چنین امکانی برای مردم صد سال پیش وجود نداشت تا به شعب غیر متمرکز بانک در جهان مراجعه کرده و از هر جایی در کره زمین به اعتبار مالی شان دسترسی داشته باشند. ادوارد بلامی در سال 1888 رمانی به نام «نگاهی رو به عقب» نوشت که در دوره خود موفقیت زیادی کسب کرد اما این کتاب شاید در حال حاضر بیش از هر چیز به این خاطر شهرت دارد که برای اولین بار مفهوم اعتبار مالی در آن مطرح شد. شهروندان این آرمان شهر، کارت هایی به همراه دارند که آنها را قادر می سازد از اعتبار مالی (بدون حمل کاغذ و پول نقدی) برای خرید کالا یا دریافت سرویس استفاده کنند!
ارتباطات ماهواره ای
یکی از بزرگ ترین پیشرفت های تمدن بشری در طی صد سال اخیر در مبحث شبکه ارتباطی بود. تصور جهانی بدون مخابرات و ارتباطات ماهواره ای در حال حاضر ممکن نیست اما در سال 1945 هنگام یکه آرتور سی کلارک از نویسندگان پیشروی علمی تخیلی داستانی را با عنوان «ایستگاه فضایی» نوشت، هیچ کس نظر دقیقی در مورد آن نداشت. در این داستان ماهواره های متقارن برای انتقال پیام (مخصوصا سیگنال های تلویزیونی) مورد استفاده قرار می گیرند. قابل ذکر است که پیشگویی آرتوی سی کلارک در زمانی صورت گرفت که پخش برنامه های تلویزیونی به صورت تجاری امروزی حتی نظریه پردازی هم نشده بود.
 
مکالمه با افراد بی هوش
خیال هایی که واقعی شدند
 
نویسندگان داستان های علمی تخیلی همیشه از فعالیت آگاهی ذهنی در داستان ها استفاده می بردند. به عنوان مثال در فیلم علمی – تخیلی تلقین (Inception) به کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی کریستوفر نولان، دی کاپریو نقش یک دزد حرفه ای را دارد که با نفوذ به ضمیر ناخودآگاه افراد، افکار آنها را می دزدد. هنوز با چنین سطحی از ورود به ذهن، فاصله بسیار باقی است اما بر طبق آزمایشات پروفسور آدریان اوون (Adrian Owen) از انستیتوی مغز و ذهن کانادا، برخی بیماران در حالت اغما نه تنها می توانند حرف ها را بشنوند بلکه می توانند واکنش هم نشان بدهند.

 

اسکات رولی، مرد 39 ساله ای بود که بعد از یک تصادف رانندگی برای بیش از دوازده سال در کما بسر می برد. در آزمایش پروفسور اوون از طریق اف ام آر آی (FMRI) یک فناوری عکس برداری امواج مغزی، اسکات رولی به چیزهایی که می شنید، واکنش های مغزی نشان می داد. او توانست به سوالات با شکل دهی به افکاری که نقاط مشخصی از ذهن را روشن می کنند (از طریق اف ام آر آی) پاسخ دهد.
 
بعد از حصول این نتیجه در سال 2010، پروفسور اوون تحقیقاتش را گسترش داد. در نتایج منتشر شده توسط او، برای مثال از بیماران در حال اغما خواستند تا خودشان را در حال بازی تنیس تجسم کنند. این تقاضا باعث فعال شدن بخشی از ذهن شد که به فعالیت ورزشی مرتبط می دانند و بار دیگر از آنها خواسته شد به پیاده روی در اطراف منزل شان فکر کنند، که بخش دیگری از ذهن را فعال کرد. یکی از این فعالیت ها نمایانگر بله، و دیگری به معنی نه است. اگرچه این تحقیقات تنها روی عده معدودی از بیماران جواب داد اما همان موارد به دست آمده، اهمیت کافی را برای ادامه تحقیقات پژوهشگران ثابت می کند.
تانک
اچ جی ولز را می توان یکی از نوابغ و پیشگوهای قرن بیستم قلمداد کرد. این نویسنده در هر داستانش مفاهیمی خیالی را مطرح می کرد که بعدها به علم روز مبدل می شد. او در داستانش با عنوان «سرزمین زرهی» که در سال 1903 در مجله استرند به چاپ رسید (همان نشریه ای که داستان های هولمز را منتشر می کرد)، کشتی های جنگی تمام فلزی را پیش بینی می کند که به جای آب، بر روی زمین حرکت می کنند.

 

با نگاهی به مکانیزم این ماشین های جنگی و جنگ ماشینی که اچ جی ولز در داستانش خلق کرده، می توان آن را پیشرو و منادی تانک های امروزی دانست. ماشین های جنگی ولز 30 متر ارتفاع داشتند. در بالای این تانک عظیم الجثه مقری برج مانند وجود داشت که مقر فرماندهی کاپیتان بود. در این داستان، گروهی تنها با 14 تا از این تانک های اولیه کاملا بر یک ارتش بزرگ پیروز می شوند. تنها در 13 سال بعد بود که اولین تانک های واقعی ساخته شد و در جنگ سم (Battle of the Somme) مورد استفاده قرار گرفتند.
 
هدفون هندزفری
خیال هایی که واقعی شدند
 
ری بردبری در کتاب موفق خود «فارنهایت 451» که در سال 1953 منتشر شد برای اولین بار به گوشی های هدفون قابل حمل اشاره می کند. در سال 1953 تلفن بی سیم وجود داشت و هدفون های بزرگ هم بود اما تلفیق این دو به صورت کاملا سیار وجود نداشت. برد بری این دستگاه را مانند «صدف های کوچک ... رادیوهای بند انگشتی، که موسیقی و کلام را رد و بدل می کند.» توصیف می کند. هدفون های هندزفری که ری برد بردی در این کتاب آورده تا سال 2000 اختراع نشدند. گرچه در سال های بیش از آن نسخه های آزمایشی وجود داشتند، اما اولین بار اپل بود که این نوع هدفون را با آیپاد عرضه کرد.
 
ویدئوچت
اولین ویدئوکنفرانس در فستیوال جهانی نیویورک در سال 1964 انجام گرفت. شرکت ارتباطات راه دور آمریکا (AT&T) همه را با این ویدئوی تصویری شگفت زده کرد. طبیعتا این فناوری روز به روز پیشرفت کرد تا امروز به اسکایپ و اپلیکیشن های گوناگون موبایل رسید اما اولین بار هوگو گرنسبک در مجموعه داستان سریالی اش به نام «رالف 124 سی 41 پلاس» که در سال 1911 منتشر شد، از این تلفن های تصویری در داستانش استفاده کرد. نام این دستگاه در داستان گرنسبک «تله فات» بود و از طریق آن می شد تماس صوتی و تصویری از راه دور برقرار کرد.
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.