چگونه بخوانمت؟ چگونه یادت کنم؟ که شرمسارم از اینکه چون تو خدایی و چون ما بندگانی چون تو مهربان وبنده نواز وبخشنده و چون بندگانی بی رحم و متجاوز
خدایا !
شرمسارم که بندگانت به نام تو سر از تن جدا میکنند.
الهی!
من غلام آن معصیتم که مرا به عذر آرد...
و از آن طاعت بیزارم که مرا به عُجب آرد
یک حرف . . .
کهن شود همه کس را بروزگار ارادت...مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت گرم
جواز نباشد به پیشگاه قبولت....کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان...تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت