امروزه آنقدر از کنترل خشم و استرسهای بیماریزا سخن به میان میآید که گاهی از خود سوال میکنیم نکند زیاد پرداختن به این موضوع خود نیز عاملی اضطرابانگیز و مزید بر علت باشد...
گاهی وقتها پرداختن به احساسات وعواطف خود را فراموش میکنیم
اصولا در هر مسالهای چنانچه اصل و ریشه آن شناخته نشود، نسخههای ضعیف برای حل آن مساله اعتبار و اثر خود را از دست میدهد و همین بیاعتمادی به اثربخشی، عاملی بر افزایش دردها و رنجهای درونی ما میشوند.
ما انسانیم و بعضی از صفات مشترک در تمامی انسانها از گذشته تا به امروز نسل به نسل به ما رسیده. اول باید آنها را بشناسیم مانند باغبانی که دانه را در دل زمین میکارد با همت و مدد الهی برای پرورش و رویانیدن آنها تلاش کنیم. یکی از آن صفتها فراموشی است نمیتوان گفت فراموشی از بین رفتنی است، بلکه گاهی هم لازم و ضروری است. اما اگر فراموش کنیم که صدها بار مشکلاتمان حل شده. در برخورد با مشکلات بعدی نمیتوانیم از سد آنها بگذریم و با استرس و نگرانی به آینده مینگریم. ما داشتههایمان را زود فراموش میکنیم، نعمتهایی را که داریم به چشممان نمیآید و مرغ همسایه را غاز میبینیم. درک نعمت مستلزم ایمان به خدا است. باید به آنها بیشتر توجه کنیم چون زود فراموش میکنیم. داشتهها را نداشته فرض میکنیم و حکم آدم طلبکار را داریم.
اگر نعمتهایی را که داریم فراموش نمیکردیم خود را توانگر و نیرومند میدیدیم. توانگری به داشتن ابزار نیست، به چشم و دلسیری است که به انسان آرامش میبخشد. برای درک مطلب سری به بیمارستانها بزنید، و یا گاهی به قبرستان بروید. قصهای میخواندم از پیرزنی که اجلش سر رسیده بود و ملکالموت به او بیست دقیقه فرصت داد تا آخرین آرزویش را بگوید. او که داشت بر سر مزار مادرش دسته گلی میگذاشت گفت میخواهم در این چند دقیقه یک بار دیگر در تولد دوازده سالگی خودم شرکت کنم، شبی که همه اهل خانواده به همراه دوستانم در خانه قدیمی جمع بودند و جشن گرفته بودیم. بلافاصله خود را در پیراهن توری قشنگی که مادرش برایش دوخته بود، در جمع میهمانان دید و چون میدانست وقت تنگ است دستپاچه و بیقرار خود را در بغل مادر انداخت و گفت مامان نمیدانی چه قدر دوستت دارم. مادرش که طبق روال همه ما آدمها این احساس پرشور و مغتنم را درک نمیکرد با تعجب به او گفت: "بگذار به کارم برسم الان همه میهمانها میآیند و من هنوز هیچ کاری نکردهام." دختر گفت: "مامان تو را به خدا به چشمانم نگاه کن الان تموم میشه" مادر باز با تعجب گفت: "چی تموم میشه، معلومه چی میگی؟" دخترک نگاهی به پدرش که سرگرم حساب و کتاب بود کرد و به طرفش رفت و با شور و حرارت دستان پدر را گرفت و گفت: "بابا چه قدر دلم برات تنگ شده بود، چه دستهای گرمی داری، من دخترت هستم، خوشحال نیستی." پدر هم مثل مادر تبسمی کرد و گفت: "دخترم بذار به کارم برسم، تا اشتباه نکنم." دخترک فرصت زیادی نداشت قلبش فشرده بود، نمیدانست چگونه میتواند پدر و مادر خود را بیدار کند. او میدانست آنها سالهاست که مردهاند ولی حالا چرا؟ الان چرا زنده نیستند؟ بالاخره زمان مرگ فرا رسید و پیکر پیرزن بر سنگ مزار مادرش افتاد. هر چند قصه بود ولی آیا ما فراموش نکردیم که اطرافمان چه نعمتهای بیشماری وجود دارد که ما از آنها غافلیم؟ شاید فکر کنید خیلی رمانتیک بود و واقعیت، چیز دیگری است. خوب، پس شما بگویید که واقعیت چیست که ما اینقدر شتابان به زندگی پشت کردهایم و قدرت و ثروت شهرت و شهوت نگاه میکنیم.
پارساترین مردم عرب در آغاز اسلام یعنی علیبنابیطالب همان مردی که گفت حب الدنیا راس کل فطیه، همان مردی که حتی شهرت و حکومت کردن برایش از آب دماغ بزی کمتر بود و او که برای مال دنیا ارزشی قایل نبود در عوض نخلستانها آباد میکرد و قناتها از دل خاک بیرون میکشید و سراسر عمر با برکتش را به تلاش و کوشش سپری کرد.
حضرت علی (ع) تولید را برای ارضای نفسانیات خود نمیخواست. شما خودتان اگر حاصل دسترنجتان را در بین اعضای خانواده و بعد بین خویشان نزدیک سپس به همسایگان و فقرا تقسیم کنید، آیا از زندگی لذت نمیبرید؟ تا این کار را تجربه نکنید چیزی از آن عایدتان نخواهد شد. هیچ کس نمیتواند در مورد حالات روحی و روانی خود یا دیگران قبل از مبادرت و عمل به خیری ، قضاوتی صحیح، عادلانه و منصف داشته باشد ما اگر چیزی از معنویت را درک نکنیم فقط به این علت است که به شرایطی عمل نکردیم.
روزی یکی از دوستان هزار دلیل برایم آورد که چرا روزه میگیری و اگر به جای آن این کارها را بکنی خیلی بهتر است. گفتم همه علوم تندرستی که شما گفتید قبول، فقط من یک سوال دارم آیا تا به حال که چهل سال از عمرت گذشته یک ماه کامل را روزه گرفتهای. گفت: نه گفتم: عزیزم تو چه طور بیهودگی کاری که نکردی فتوا میدهی؟ این که دیگر عمل خلاف نبود که ضرر آن برای تو یقین باشد، اول امتحان میکردی بعد قضاوت میکردی.
شما به دیگران کاری نداشته باشید. اعمال صالح و نیک خود را انجام دهید. بیشتر به عشق و آگاهی عمل بپردازید البته باید معتقد به مکتبی باشید چون نمیتوان به کودکی که زبان مادری خود را میآموزد بگوییم نیاموز خودت بزرگ میشوی بعدا زبان مورد علاقهات را انتخاب میکنی. بیخود به این طرف و آنطرف نروید و به دعوت الهی خداوند همگی به ریسمان الهی چنگ زنید.
سومین خصیصه مشترک ما انسانها در بیصبری ماست. صبر بالاترین مقام انسان است. خداوند رب العالمین برای هر چیز ساعتی و وقتی مقرر کرده است. چراغ قرمز سر چهارراهها را دیدهاید؟ قبلا شمارهانداز نداشت. تحقیقات نشان داده است که فشار عصبی رانندگان پشت چراغ قرمز شمارهانداز کمتر از چراغهای بدون شمارهانداز است. یکی از مهمترین دلایل آن این است که چراغهای شمارهانداز به صبر رانندگان معنی میبخشد و آنها میدانند که چه قدر باید صبر کنند متاسفانه در برقراری آمال و آرزوهایمان دستگاه شمارهاندازی وجود ندارد اما شما این را بدانید که برای رسیدن به هر چیز صبر میتواند آسیبهای زیادی را خنثی کند. ظهور بسیاری از خیرات و برکات را ما با بیصبری خود به تاخیر میاندازیم.
از صاحب یکی از شرکتهای بزرگ نفتی سوال شد که آیا زخم معده دارد. او جواب داد: "من زخم معده نمیگیرم، زخم معده میدهم." بعضیها زندگی دشواری دارند. سالانه بیش از 80 میلیون نسخه برای داروهای آرامبخش نوشته میشود تا به کمک آنها بتوانیم عواطف خود را مهار کنیم، و با این حال بعضی از ما در این کار موفق نمیشویم. عصبانی شدن ما هم به خودمان و هم به دیگران لطمه میزند.
پژوهشگران پرسشنامههای مفصلی طراحی کردهاند تا اشخاصی را که نمیتوانند به خوبی با فشار عصبی کنار بیایند شناسایی کنند. پرسشنامهای که هم اکنون ملاحظه میکنید بر اساس مطالعات لئونارد دروگاتیس در دانشگاه جانز هاپکینز تهیه شده است. با تکمیل این پرسشنامه متوجه میشوید که با موقعیتهای دشوار چگونه برخورد میکنید.
آزمون
1- وقتی باید در صف منتظر بمانید صبر و قرار خود را از دست میدهید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب
2- به سختی کار میکنید، با حرارت بازی میکنید و سعی دارید در کاری که میکنید در حد بهترینها ظاهر شوید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب
3- وقتی در ترافیک کسی راه را بند میآورد، ناراحت میشوید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب
4- پرتلاشتر از دوستانتان هستید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب
5- وقتی عصبانی هستید در را به هم میکوبید و اجسام را میشکنید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب
6- وقتی دیگران کارشان را جدی نمیگیرند، ناراحت میشوید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب
7- وقتی عصبانی میشوید با غریبهها بدرفتاری میکنید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب
8- وقتی در کاری که میکنید موفق نمیشوید، عصبانی میشوید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب
9- وقتی عصبانی میشوید سریعتر رانندگی میکنید، سریعتر راه میروید، و سریعتر غذا میخورید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب
10- کسی را که به شما توهین کرده به راحتی نمیبخشید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب
محاسبه امتیازات
برای جوابهای الف 1 امتیاز، برای جوابهای ب 2 امتیاز، و برای جوابهای پ 3 امتیاز در نظر بگیرید.
امتیاز 15-0: شما آدم راحتی هستید.
امتیاز 23-16: با فراز و نشیبهای زندگی برخورد متوسط دارید.
امتیاز 30-24: در دیگ زودپز زندگی میکنید. زمان آن است که کمی آرام بگیرید و به چشمانداز بهتری در زندگی برسید.
توضیحات
موضوعاتی که در این پرسشنامه مطرح شده واکنش شما را نسبت به حوادث خاص نشان میدهد. شخصیت سالم در وضعیت معتدل زندگی میکند و نسبت به حوادث زندگی واکنش متناسب نشان میدهد، نه خیلی زیاد و نه خیلی کم. این نمونهها خلاف این موقعیت را نشان میدهد: خانهداری که تا صدای زنگ در بلند میشود از جا میپرد تا در را باز کند، نوجوانی که به سرعت غذایش را قورت میدهد، مدیری که پیوسته بر میزش مشت میکوبد یا کنار در آسانسور دکمه را چندین بار فشار میدهد. از نظر متخصصان روانی اینها رفتارهای بیتناسب هستند.
البته میتوان گفت که همه در مواقعی تند برخورد میکنند، اما دلیل نمیشود که بگوییم این اشخاص نابهنجار هستند. ولی بعضیها در تنش دایم به سر میبرند. اینها کسانی هستند که آدرنالین پیوسته در خونشان در جریان است. برای این اشخاص زندگی تنها در صورتی جالب است که در حالت اضطراب قرار بگیرند.
بررسیهای دانشگاه هاروارد نشان میدهد که افراد پر تنش به سختی میتوانند بر زندگی خود مسلط شوند. این اشخاص پرخاشگر، اهل بحث و مشاجره، رقابتجو، و نسبت به رفتار دیگران بیش از اندازه حساس هستند. در پرسشنامه فوق سوالات (3 و 6 و 10) نشاندهنده وضع این اشخاص است. آنها برای جبران کمبودها و نواقص، بیش از اندازه تلاش میکنند (سوالات 2 و 4 و 8) و در ضمن دیگران را سپر بلا میکنند (سوالات 1 و 5 و 7 و 9).
منبع : مجله موفقیت