دنیا، سرای کوچ کردن است، ولی مهم این است که انسان به کجا کوچ می کند؛ آیا به سرزمینی سراسر آسایش و رفاه یا به محلی
بی آب و علف و همراه با مشقت و رنج؟ ... در حقیقت این اعمال و رفتار آدمی است که جایگاه او را در آخرت تعیین می کند و چگونگی زندگی او را در آنجا رقم می زند.
آنان که حقیقت دنیا و آخرت را به درستی درک کرده باشند، نگاه دیگری به زندگی دارند؛ آنان برای خدا و آخرت اصالت قائلند و دنیا را پلی برای رسیدن به آخرت می دانند و به این جهت اعمال و کردارشان بر اساس خدا محوری تنظیم و صادر می شود و دنیا برای آنان سجن و زندانی محدود است، ولی این به این معنا نیست که قدرت زیست در این دنیا را از دست بدهند؛ بلکه توجه به بعد دیگر دنیا شوق زندگانی را در چنین افرادی زیاد می کند و آن، مزرعه بودن دنیا برای آخرت است. انسان در این وادی می تواند خود را به ظرفیت های والای کمالات و درجات علیای حسنات برساند و آخرت تجسم همین اعمال می باشد. پس اگر خداوند به مۆمنی عمر طولانی داد، توجه به این نکته مهم شوق ادامه زندگی را در او به وجود می آورد. امام علی علیه السلام آنان را این گونه معرفی می کند:
« إِنَّمَا مَثَلُ مَنْ خَبَرَالدُّنْیَا کَمَثَلِ قَوْم سَفْرنَبَا بِهِمْ مَنْزِلٌ جَدِیبٌ، فأَمُّوا مَنْزِلاً خَصِیباً وَجَنَاباً مَرِیعاً، فَاحْتَمَلُوا وَعْثَاءَ الطَّرِیقِ، وَفِرَاقَ الصَّدِیقِ، وَخُشُونَةَ السَّفَرِ، وَجُشُوبَةَ الْمَطْعَمِ، لِیَأتُوا سَعَةَ دَارِهِمْ، وَمَنْزِلَ قَرَارِهِمْ، فَلَیْسَ یَجِدُونَ لِشَیْء مِنْ ذلِکَ أَلَماً، وَلاَ یَرَوْنَ نَفَقَةً مَغْرَماً، وَلاَ شَیْءَ أَحَبُّ إِلَیْهِمْ مِمَّا قَرَّبَهُمْ مِنْ مَنْزِلِهِمْ، وَأَدْنَاهُمْ مِنْ مَحَلِّهِمْ وَمَثَلُ مَنِ اغْتَرَّ بِهَا کَمَثَلِ قَوْم کَانُوا بِمَنْزِل خَصِیب، فَنَبا بِهِمْ إِلَى مَنْزِل جَدِیب، فَلَیْسَ شَیْءٌ أَکْرَهَ إِلَیْهِمْ وَلاَ أَفْظَعَ عِنْدَهُمْ مِنْ مُفَارَقَةِ مَا کَانُوا فیِهِ، إِلَى مَا یَهْجُمُونَ عَلَیْهِ، وَیَصِیرُونَ إِلَیْهِ؛
همانا داستان آن کس که دنیا را شناخت، چونان مسافرانی است که در سرمنزلی بی آب و علف و دشوار اقامت داشته، قصد کوچ کردن به سرزمینی دارند که در آنجا آسایش و رفاه فراهم است. پس مشکلات راه را تحمل می کنند و جدایی دوستان را می پذیرند و سختی سفر و ناگواری غذا را با جان و دل قبول می کنند تا به جایگاه وسیع و منزلگاه امن و با آرامش قدم بگذارند.
آن ها از سختی های طول سفر احساس ناراحتی ندارند و هزینه های مصرف شده را غرامت نمی شمارند و هیچ چیز برای آنان دوست داشتنی نیست، جز آنکه به منزل امن و محل آرامش برسند. اما داستان دنیاپرستان، همانند گروهی است که از جایگاهی پر از نعمت ها می خواهند به سرزمین خشک و بی آب و علف کوچ کنند. پس در نظر آنان چیزی ناراحت کننده تر از این نیست که از جایگاه خود جدا می شوند و ناراحتی ها را باید تحمل کنند».(1)
دنیا جایگاهی برای عمل و برای آخرت دنـیـا، بـراى انسان آفریده شده و انسان ها در برخورد با آن دو گونه اند: گروهى آن را هدف قـرار داده، دسـت یـابـى بـه زنـدگـى دنـیـا و مـظـاهـر آن، سـراسـر فکر و ذهنشان را به خود مـشـغـول سـاخـتـه است و به هر قیمتى مى خواهند به آن برسند. گروهى نیز دنیا را وسیله اى براى رسیدن به زندگى بهتر در سراى آخرت مى دانند. حقیقت آن است که دنـیـا، سـراى نـاپـایـدارى اسـت کـه انـسـان بـراى انـدوخـتـن زاد و تـوشـه و کـسـب کـمـال و مـعـرفـت، بـه آن گـام نـهـاده اسـت.
بـه هـمـیـن دلیـل، خـداونـد انـسـان را بـا انـواع آزمـایـش هـا و تـمـریـن هـاى سـخـت از قـبـیـل انـجـام کـارهـاى عـبـادى، پـرهـیـز از خـواسـتـه هـاى نـفـسـانـى، تحمل سختى ها و گرفتارى ها مى پروراند و براى زندگى ابدى سرشار از خیر و برکت آماده مى کند. زندگی هر انسان در دنیا، مدت بسیار کوتاهی است که به سرعت می گذرد و زندگی انسان در جهان دیگر آغاز خواهد شد؛ زندگی ای که نتیجه اعمال آدمی در دنیاست و تا ابد ادامه خواهد داشت.
امام علی علیه السلام به این نکته اشاره فرموده و به همگان درباره افتادن به دام دنیاپرستی، هشدار می دهد و می فرماید: « أَلاَ وَإنَّ الدُّنْیَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ، فَلَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلاَّ صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الاْنَاءِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا، أَلاَ وَإِنَّ الاْخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ، وَلِکُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ، فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الاْخِرَةِ، وَلاَ تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا، فَإِنَّ کُلَّ وَلَد سَیُلْحَقُ بأُمِّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَإِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَلاَ حِسَابَ، وَغَداً حِسَابٌ وَلاَ عَمَلَ؛
آگاه باشید! دنیا به سرعت پشت کرده و از آن جز باقی مانده اندکی از ظرف آبی که آن را خالی کرده باشند، نمی ماند. به هوش باشید که آخرت به سوی ما می آید و دنیا و آخرت، هر یک فرزندانی دارند. بکوشید از فرزندان آخرت باشید، نه دنیا؛ زیرا در روز قیامت، هر فرزندی به پدر و مادر خویش بازمی گردد. امروز هنگام عمل است، نه حسابرسی و فردا روز حسابرسی است، نه عمل».(2)
سعادت و شقاوت آخرت، تابع رفتارهاى انسان در دنیاست و چنان نیست که براى به دست آوردن نعمت هاى اخروى، بتوان در همان عالم تلاش کرد و کسانى که داراى نیروى بدنى یا فکرى بیشترى باشند، بتوانند از نعمت هاى بیشترى بهره مند شوند و یا کسانى بتوانند با حیله و نیرنگ، از دستاوردهاى دیگران سوء استفاده کنند؛ چنان که بعضى از نادانان چنین تصورى داشته اند و عالم آخرت را کاملاً مستقل از دنیا مى پنداشته اند.
اگر کسى به وجود عالم آخرت به عنوان عالمى کاملاً مستقل از دنیا باور داشته باشد و اعمال نیک و بدى را که در اینجا انجام مى دهد، در نعمت ها و عذاب هاى آن عالم مۆثر نداند، به معادى که یکى از اصول اعتقادى ادیان آسمانى مى باشد، ایمان نیاورده است؛ زیرا قوام این اصل، به پاداش و کیفر اعمال دنیوى است و به همین جهت، عالم دنیا بازار و تجارتخانه یا مزرعه آخرت نامیده شود که در این جا باید به تلاش و کشت و کار پرداخت و درآمد و محصول پایدارش را باید در آنجا دریافت نمود.
اگر استفاده از امکانات دنیا با نیت خیر همراه باشد و سبب آبادانی زندگی آخرت انسان گردد، نه تنها مذموم نیست؛ بلکه ستودنی است. به طور کلی، آنچه در روایات اسلامی و سخنان معصومان علیهم السلام در مذمت دنیا بیان شده است، دنیایی است که فقط برای دنیا و زندگی مادی مورد توجه باشد، نه دنیایی که برای آبادانی آخرت به کار گرفته می شود.
امام علی علیه السلام پس از جنگ جمل، به خانه یکی از یاران خویش به نام علاء بن زیاد وارد شد. وقتی خانه بسیار پر زرق و برق او را دید، فرمود: «مَا کُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هذِهِ الدارِ فِی الدُّنْیَا، أَنْتَ إِلَیْهَا فِی الاْخِرَةِ کُنْتَ أَحْوَجَ؟ وَبَلَى إِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الاْخِرَةَ، تَقْرِی فِیهَا الضَّیْفَ، وَتَصِلُ فِیهَا الرَّحِمَ، وَتُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا، فَإذَا أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الاْخِرَةَ؛
با این خانه وسیع در دنیا چه می کنی، در حالی که در آخرت به آن نیازمندتری. آری، اگر بخواهی می توانی با همین خانه به آخرت برسی! اگر در این خانه بزرگ از مهمانان پذیرایی کنی، به خویشاوندان با نیکوکاری بپیوندی و حقوقی که بر گردن توست، به صاحبان حق برسانی، می توانی در آخرت آسوده خاطر باشی».(3)
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، نامه 31.
2. همان، خطبه 42.
3. همان، خطبه 209.
منبع:tebyan.net