این تصور نادرست که هر فرزندی باید شبیه پدر و مادرش باشد، بسیار رایج است اما باید در نظر داشت که محیط خانواده تنها عامل شکل گیری شخصیت فرزندان نیست!
این اشتباهات را همه والدین در بزرگ کردن فرزندشان دارند.
1- تره به بذرش می ره و حسنی به باباش!
رویا خانمی 47 ساله و فرزند دوم خانواده است که چهار برادر دارد و مانند آنها عاشق ورزشی های رزمی، صخره نوردی و موتورسواری است. وی می گوید: «تمام وقتم را با برادرانم و دوستان آنها سپری می کردم و از کارهایی که دخترانه نبودند، نمی ترسیدم. همیشه فکر می کردم اگر روزی دختری داشته باشم باید مثل خودم خشن و کله شق باشد اما الان سه دختر دارم که دو نفر آنها با این نظر من موافق نیستم. من آنها را به کاری وادار نمی کنم اما هنوز هم فکر می کنم دخترها باید مثل پسرها باشند!»
این تصور نادرست که هر فرزندی باید شبیه پدر و مادرش باشد، بسیار رایج است اما باید در نظر داشت که محیط خانواده تنها عامل شکل گیری شخصیت فرزندان نیست!
2- کودک ما باهوش و با استعداد است!
شرایط امروز برای پدر و مادر بودن عادی نیست. یکی از دلایل آن، تمایل کمتر خانواده ها به بچه دار شدن و در نتیجه کاهش تعداد بچه ها و افزایش حساسیت والدین روی آنهاست. بی شک در خانه ای پر جمعیت، والدین کمتر فرصت پیدا می کنند به یکی از فرزندان توجهی خاص داشته باشند؛ اما پدر و مادری که فقط یک فرزند دارند، تمام آمال خود را روی همان یک فرزندشان متمرکز می کنند و از او انتظار دارند باهوش و با استعدادتر از دیگران باشد و در هر مرحله ای از زندگی اش به موفقیت برسد.
3 - بچه است دیگر!
وابستگی سبب می شود همیشه کوچکترین فرزند خانواده را «بچه» ببینیم؛ حتی وقتی خودش پدر یا مادر شده است! در یک مطالعه نشان داده شد که 70 درصد مادران کوچکترین فرزندشان را به طور متوسط هفت سانتیمتر کوتاه تر از قد واقعی اش می بینند! اما پس از تولد فرزند بعدی این توهم آنها از بین می رود و فکر می کنند فرزند قبلی ناگهان رشد سریعی کرده است؛ در واقع همیشه کوچکترین فرزند در ذهن پدر و مادر «بچه» می ماند.
4 - فرزند بزرگتر را دریاب!
والدین همیشه انتظار دارند فرزند بزرگتر خانواده، الگوی خوبی برای خواهرها و برادرهایش باشد. «تو باید بیشتر تلاش کنی!»، این جمله برای فرزندان ارشد خانواده ها آشناست؛ البته فرزندان ارشد اغلب استعداد تحصیلی بهتری نسبت به خواهرها و برادرهایشان دارند! از یک دیدگاه می توان گفت والدین دو گروه هستند: «با گذشت» و «بی گذشت».
بی گذشت ها در مواجهه با نمرات درسی ضعیف فرزندان خود، گزینه تنبیه را انتخاب می کنند، به سن و سال و جنسیت هم کاری ندارند. با گذشت ها هرگز فرزندانشان را تنبیه نمی کنند! در پژوهشی معتبر از والدین با گذشت پرسیده شد: «اگر نمره های فرزندتان ضعیف باشد، چه می کنید؟»
پژوهشگران در این بررسی به این نتیجه دست یافتند که حتی با گذشت ها هم به فرزندان ارشد بیشتر سخت می گیرند! این خطا در واقع پیامی به کوچکترهاست تا بدانند والدین نمره بد را نمی پذیرند.
5 - فرزند ما اضافه وزن دارد؛ ولی بیمار نیست!
این که پدر و مادری ندانند قد فرزندشان چقدر است، چندان بد نیست؛ اما اینکه اضافه وزنش را طبیعی بدانند، هیچ خوب نیست! در فراتحلیلی با جمعیت نمونه 80 هزار نفری مشخص شد که نیمی از والدین کودکان چاق، مشکل فرزندشان را انکار می کنند. در این کج فهمی، رسانه ها نقش موثی دارند. والدین نمی دانند وزن مطلوب برای کودکان چقدر است و رسانه ها فقط به بچه های بسیار چاق می پردازند.
6 - فرزند ما هرگز دروغ نمی گوید!
انکار، بخش اصلی کج فهمی والدین نسبت به کودک شان است. اغلب والدین متوجه نمی شوند که فرزندشان دروغ می گوید. کودکان به ندرت به دروغ گفتن یا کتک خوردن خود اعتراف می کنند؛ چون کتک خوردن از همکلاسی ها برای آنها بسیار شرم آور است، برای همین از گفتن این مطلب به والدین و مربیان خود دوری می کنند؛ اید هم فکر می کنند اگر والدین یا مربیان موضوع را بدانند، وضع بدتر می شود.
جالب اینجاست که تحقیقات متعددنشان می دهد همه بچه ها به یک اندازه دروغ می گویند! دروغگویی رفتاری پیچیده است وتشخیص آن ساده نیست. دلیل اصلی این خوش بینی یا انکار والدین، زندگی در جامعه امروز (کم جمعیتی خانواده ها، ارتباط همسایه ها و ...) هم هست.
7 - عروس را باید تربیت کرد!
همه والدین فکر می کنند فهمیده تر از فرزندانشان هستند؛ اما این مطلب همیشه صحیح نیست. وقتی فرزندان خانواده بزرگ می شوند و ازدواج می کنند، مجموعه جدیدی از کج فهمی ها شروع می شود. اولین کج فهمی این است که نصیحت بزرگترها بی ارزش است.
پژوهش ها نشان می دهد وقتی مردی با خانواده همسرش رابطه نزدیکی دارد، احتمال طلاق 20 درصد کاهش می یابد؛ اما وقتی خانمی با خانواده همسرش رابطه نزدیکی دارد؛ احتمال طلاق 20 درصد بالا می رود!
وقتی مردی با خانواده همسرش برخورد خوبی دارد، خانم متوجه می شود که برای همسرش اهمیت دارد. اغلب آقایون کمتر حرف های پدر و مادر همسرشان را به دل می گیرند. خانم ها به روابط اهمیت بیشتری می دهند و حرف ها را هم بیشتر جدی می گیرند و از والدین همسرشان دلگیر می شوند!
منبع : مجله راز