حج عمره و اسرار عرفانى حج عمره
حج عمره : عمره ، بریدن از خلق و رویکردی به سوی حق است ؛ سفر از خلق به حق و دور شدن از غیر خدا ، انسان با رفتن به حج عمره مزه ای از ملکوت می چشد . او خموشی است که به بارگاه نور ، بهجت و سرور راه یافته است ، سلوک حج عمره منازل و مقاماتی دارد که دیدار حق ، اوج آن است ؛ حج عمره راه رستگاری و فوز عظیم است .
هر عبادتی مخصوص کاری است ، اما عمره تنها عبادتی است که تمام عبادت ها را در برمی گیرد . در عمره نماز ، استغفار و زهد معنا می شود . فلسفه اشک در عمره نمودار می گردد . راز و نیاز با خدا ، نجوا و همنشینی با او در کنار خانه اش به اوج می رسد . زائر چون ستاره ای درخشان در آسمان تاریکی ها می درخشد و نامش در دفتر خدا ثبت می شود . انسانی که به عمره می رود ، میهمان خداست و خدا از او میزبانی می کند . زیارت خانه خدا ، و گردش به دور خانه یار ، از غذاهایی است که خدای سبحان بر سر سفره خود نهاده است تا باریافتگان ملکوت از آن بهره بگیرند .
حکمت عبودیت در حج عمره
حکمت عبودیت در عمره به کمال می رسد ؛ عمره آزمون انسان هاست ، عمره نشانه عظمت بی پایان الهی است ، تجدید خاطره با رسول خدا ( صلّی الله علیه و آله و سلَّم ) ، سرزمین وحی و اهل بیت ( علیهم السلام ) عصمت در عمره شکل می گیرد ، عمره ذکر خداست . عمره بازار خداست و عمره گزار در این بازار با خدا معامله می کند و از او مزد می ستاند .
زائر خانه خدا باریافته به درگاه الهی و میهمان خداست و به عنوان میهمان بر خدا وارد شده است . خداوند عمره گزار را میزبانی می کند ، او را در کنف حمایت خود گرفته ، مسؤولیتش را به عهده می گیرد . زائر در این میهمانی بر سفره گسترده الهی نشسته و با غذاهای آسمانی تغذیه می شود . میهمان ، میزبان را می بیند و به دیدار او می رود . خداوند کرامت ها و هدایای خود را به او ارزانی می دارد ؛ بهره میهمانی خدا بهشت است .
عمره دارای اسرار و معانی باطنی است که :
اولین سرّ آن ، فهم است . عمره گزار باید بداند که اگر می خواهد به دیدار حق نایل شود باید از شهوات دل برکند ، از لذات منقطع شود و فقط به اندازه ضرورت نصیبی از دنیا برگیرد . سزاست در تمامی حرکات و سکنات ، خود را برای خدا خالص کند ، سلوکی خالصانه در پیش گیرد ، انس بیشتری با خدا گیرد ، نفس خود را به مجاهدت عادت دهد .
دومین سرّ باطنی عمره ، شوق است . بعد از آن که سالک عمره گزار معانی باطنی را فهمید ، شوقی درونی برای دیدار خانه خدا و دیدار خدا پیدا می کند ، او قصد زیارت می کند و باید سخت بکوشد تا به این رزق نایل آید و شایسته دیدار حق گردد . اگر در قلبی شوق لقای حق پدید آید ، او اسباب لقا را فراهم می کند ؛ در این صورت زائر تمامی شرایط و وسایل لقا را آماده کرده خود را مهیا برای دیدار بیتی می کند که انتسابی به معشوق او دارد ، او سر از پا نمی شناسد و برای ملاقات یار لحظه شماری می کند .
سومین سرّ باطنی عمره ، عزم است . زیارت بیت الله عزم و تصمیم می خواهد . زائر باید اهل و وطن را گذاشته ، از شهوات و زخارف دنیا مهاجرت کند ، وجهی به سمت او داشته و ارزش بیت در نظرش بزرگ آید . عمره گزار بداند که عزم ، امر مهم و رفیعی دارد ، دیدار خانه دوست و تقرب به حریم یار ، خطیر و عظیم است . طلب عظیم ، عزمی عظیم می طلبد . باید عمل خالص گردد و زائر درون را با اخلاص برای زیارت بیت الله مستعد کند .
چهارمین سرّ باطنی عمره ، قطع علاقه است . مسافر عمره باید تائب گردد ، از تمامی معاصی و جرم ها دوری گزیند ، حقوق دیگران را جبران کند ، حق الله را تأمین سازد ، کسی که قصد بیت مَلِکی دارد امر او را ضایع نمی کند ، با او مخالفت نمی کند ، او را کوچک نمی شمارد ، از این که دست خالی نزد او برود حیا می کند ، خوف آن دارد که ملک او را نپذیرد . ملوک دنیا میهمانی پاک و پاکیزه می خواهند ؛ اما خدای سبحان خواسته است میهمانان و زائرانش با چهره ای غبار گرفته نزد او بیایند تا او به آنها مباهات کند .
کسی که عازم عمره است و قصد او کرده ، باید با این سفر از اهل و مال و وطن قطع علاقه کند و خود را برای سفری متفاوت مهیا سازد . این قطع علاقه او را آماده سفر اخروی کرده ، استعداد حلول موت را به ارمغان می آورد .
پنجمین سرّ باطنی عمره ، راحله است . کسی که به دیدار حق باریافت و درک حضور او کرد ، مشقات و رنج ها بر او هموار و آسان می شود . سفر حج ، گویا سفر آخرت است . شاید مرگ نزدیک باشد ، باید برای رحل و ارتحال آماده بود ؛ عمره برای آماده سازی سفر ابدی است . این سفر زاد و توشه لازم را در اختیار می گذارد ، تقرب به خدا را برای انسان ممکن می کند ؛ لباس احرام کفن است ، خروج از وطن ، خروج از دنیاست . نظر به بیت الله حضور در بارگاه الهی در قیامت است . در آنجا انسان ها را با زادشان می سنجند ، کسی که توشه اش دنیاست ، آن را در دنیا گذارده است و هم اکنون دستش خالی است و کسی که از تقوا توشه بر گرفته ، چیزی برای عرضه نزد پیشگاه عظیم الهی دارد .
عمره دو گونه است ؛ عمره عوام و عمره خواص . عمره عوام قصد کوی دوست است و عمره خواص قصد روی دوست ، آن ، رفتن به سرای دوست و این ، رفتن برای دوست . عوام به نفس روند تا در و دیوار ببینند ، خواص به جان روند تا دیدار یابند ، کسی که به نفس رود وجد یابد و بار کشد تا گرد کعبه برآید و کسی که به جان رود بیارامد و بیاساید تا کعبه گرد سرایش درآید .
جایگاه و اسرار عمره
نامگذاری حج و عمره و حکمت ها
حج در لغت به معنای قصد آمده است ( 1 ) لذا با حرف « الی » متعدی می شود ؛ « حج الینا » یعنی قصد ما را کرد .
حج بیت الله الحرام یعنی قصد خانه خدا را داشتن برای انجام مناسک و حاجّ به معنای کسی است که مقصد و مقصودش زیارت خانه خدا باشد .
حج اکبر ؛ حجّی که همراه با وقوف در عرفات باشد ، حج اصغر ؛ حج بدون وقوف یا به تعبیر دیگر عمره است . ( 2 )
معنای دیگر از امام پنجم ( علیه السلام ) نقل شده است . ابان بن عثمان از امام باقر ( علیه السلام ) درباره علت نامگذاری حج سؤال کرد و امام ( علیه السلام ) فرمود :
« حَجَّ فُلاَنٌ ؛ أَیْ أَفْلَحَ فُلاَنٌ » ؛
« فلانی حج کرد ، یعنی رستگار شد . »
شاید این نامگذاری به لحاظ نتیجه باشد . کسی که قصد خانه یار می کند و به دیدار و وصال او نائل می شود قطعاً به فلاح و رستگاری نزدیک شده ، مقرب می شود ؛ بنابراین ، نتیجه قصد بیت ، رستگاری است و فوز و فلاح ، غایت و مقصود قصد بیت است که البته چیزی جز هم نشینی و هم سخنی با خدا نیست . اگر کسی قدر و منزلت این مجالست را بداند ، قالب تهی می کند و یک لحظه مرغ وجودش تاب تحمل قفس جسم را نمی کند .
« فضیل بن عیاض می گوید : جوانی دیدم اندر موقف خاموش ایستاده و سر فرو افکنده همه خلق اندر دعا بودند و وی خاموش ! گفتم : ای جوان تو نیز چرا دعایی نکنی . گفت : مرا وحشتی افتاده است ، وقتی که داشتم از من فوت شد . هیچ روی دعا کردن ندارم . گفتم : دعا کن تا خدای تعالی به برکت این جمع تو را به سرّ مراد تو رساند . خواست که دست بردارد و دعا کند ، نعره ای از وی جدا شد و جان با آن نعره از وی جدا شد . ( 3 ) »
حج به معنای قصد است و قصد بدون مقصود ممکن نیست . مقصد ، حج بیت الله و کعبه است .
کعبه دو قسم است ؛ کعبه صوری و کعبه معنوی . آن که به دنبال صورت کعبه است ، حج ظاهری به جای آورده و از رسیدن به باطن حج محروم است . به این گونه حج ، « حج آفاقی » می توان گفت .
اما اگر مقصد حج ، کعبه معنوی و بیت واقعی و حقیقی بود ، « حج انفسی » حاصل شده است . در حج انفسی احرام ، تلبیه ، طواف ، نماز طواف ، سعی ، معنای دیگری دارد و صورتی واقعی پیدا می کند و گرنه در حدّ ظاهر و سیر آفاق و انجام اعمال بی محتوا باقی خواهد ماند .
کعبه معنوی و بیت الله حقیقی ، مقام قلب است . مقام قلب دو مقام است ؛ یا مقام قلب انسان کبیر ، که همان بیت معمور یا لوح محفوظ است و یا مقام قلب انسان صغیر که از آن به مقام نفس یا مقام فؤاد تعبیر می شود ؛ بنابراین ، مقصد حج انفسی ، یا اتصال به حقیقت انسان کامل است یا اتحاد با حقیقت انسان صغیر ، که در هر دو صورت ، حاجی گامی در جهت نیل به حج حقیقی برداشته است .
عمره عمل صالح است و عمل صالح دو گونه است ؛ عمل صالحی که مربوط به اهل شریعت است و آن عملی است که ریا و سُمعه یا شکی در آن نباشد ، بلکه خالص برای رضای خدا صورت گیرد ؛ اما عمل صالح واقعی مربوط به اهل حقیقت است . آنان که اهل وصل اند ، به هنگام عبادت جز صاحب عبادت نمی بینند . عمل آنها محجوب نیست بلکه با شهود حق صورت می گیرد .
کسی که به این مسیر برود و در این راه گام نهد ، بر آیات ، اسرار و حقایق معنوی واقف می شود و برای خود زاد اخروی برمی گیرد . چنین کسی به علوم حقیقی و موت ارادی نایل آمده و حجاب ها را یک به یک پشت سر می گذارد و به تدریج به مدینه واقعی و کعبه مقصود گام می نهد و این حج انفسی است که حج انسان های باایمان و اهل حقیقت است .
عارفان برای عمره و مقام ابراهیم دو مقام معتقدند ( 4 ) : یکی « مقام تن » و دیگری « مقام دل » ؛ مقام تن ، احرام ، دخول به حرم ، طواف ، نماز ، سعی ، تقصیر است . اما مقام دل که اشاره به باطن حج دارد ، مقام خُلّت ابراهیم است . در این موضع ، عمره گزار باید از عادات اعراض کند ، به ترک لذات بپردازد ، از ذکر غیر او پرهیز و از تمامی ماسوا اجتناب کند ، سنگ به هوای نفس زند تا به مقام امن الهی و رمی از اغوای شیطان نایل شود .
آنگاه که ابراهیم به مقام خلّت رسید و خلیل الله نام گرفت ، از علایق گذشت و دل از غیر او بگسست . آنگاه که ابراهیم به منجنیق آمد و او را به سمت آتش پرتاب کردند ، جبرئیل آمد و از او پرسید : آیا حاجتی داری ؟ ابراهیم پاسخ داد : « أمّا إِلَیکَ فَلا » « امّا به سوی تو ، نه ! » ، سپس جبرئیل پرسید : از خدا هم حاجتی نداری ؟ ابراهیم پاسخ داد : « حسبی مِن سؤالی علمه بحالی » « آگاهی او نسبت به من ، بس است که از او نپرسم » . از عارفی نقل است که گفت :
« در نخستین حج ، من به جز خانه ، هیچ چیز ندیدم ، دوم بار خانه و خداوند خانه دیدم و سوم بار همه خداوند خانه دیدم هیچ خانه ندیدم . » ( 5 )
خواجه عبد الله انصاری می گوید : ( 6 )
« مرا خداوندی است که اگر گناه کنم نراند و نعمت باز نگیرد و اگر باز آیم بپذیرد و بنوازد و اگر روی به درگاه وی آرم نزدیک کند و اگر برگردم باز خواند و خشم نگیرد . »
جایگاه عمره
عمره ، بریدن از خلق و رویکردی به سوی حق است ؛ سفر از خلق به حق و دور شدن از غیر خدا ، انسان با رفتن به عمره مزه ای از ملکوت می چشد . او خموشی است که به بارگاه نور ، بهجت و سرور راه یافته است ، عمره گزار به سوی خدا فرار می کند . سلوک عمره منازل و مقاماتی دارد که دیدار حق ، اوج آن است ؛ عمره راه رستگاری و فوز عظیم است .
فلسفه اشک در عمره نمودار می گردد . راز و نیاز با خدا ، نجوا و همنشینی با او در کنار خانه اش به اوج می رسد . زائر چون ستاره ای درخشان در آسمان تاریکی ها می درخشد و نامش در دفتر خدا ثبت می شود . انسانی که به عمره می رود ، میهمان خداست و خدا از او میزبانی می کند .
درباره ارزش ، اهمیت و جایگاه عمره مضامین گسترده و متنوعی وجود دارد که می توان به اهمّ آنها اشاره کرد .
الف : کفّاره گناهان
رسول خدا ( صلّی الله علیه و آله و سلَّم ) فرمود :
« هر عمره تا عمره دیگر ، کفاره ( گناهان ) میان آن دو می باشد و پاداش حج مقبول ، بهشت است » . ( 7 )
امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید :
« هر گاه بنده مؤمنی از دنیا رفت و وارد برزخ شد شش صورت زیبا می بیند ؛ یکی از سمت راست ، دیگری چپ ، یکی جلو ، دیگری عقب ، یکی نزد پاها و زیباترین صورت بالای سر . صورتی که از سمت راست می آید نماز ، صورتی که از سمت چپ می آید زکات ، صورت پیش رو روزه و صورت پشت سر حج عمره است . صورت زیبایی که نزد پاهای خود می بیند ، صله رحم و زیباترین صورت و خوشبوترین بوها و وجیه ترین شکل ها را که بالای سر خود رؤیت می کند ، ولایت محمد ( صلّی الله علیه و آله و سلَّم ) و آل او ( علیهم السلام ) است . » ( 8 )
ب : انفاق برای عمره
باید دانست مسیری که انسان پول خود را هزینه می کند ، اهمیت دارد . امکانات دو سمت و سو دارند ؛ از یک نظر باید دید از کجا می آیند و چگونه حاصل می شوند ، که از این جهت باید از راه حلال و خداپسند به دست آید ؛ اما بعد دیگر ، مصرف مال است . گاهی مال فراوان در مسیر نادرست مصرف می شود . چنین مالی ضایع شده و هیچ بازگشتی ندارد ؛ اما زمانی مالی هر چند اندک در مسیر خوب هزینه می شود که این مال ماندگار است و باعث افزایش ثروت انسان می شود ، به تعبیری ثروت چیزی نیست که برای خود اندوخته ایم ، ثروت آن است که برای خدا بخشیده ایم ؛ زیرا ثروت دارایی ماست ، داشته های انسان بخشش های اوست . اگر دیگران را در مال خود سهیم دانستیم و برای آنان حقی قائل شدیم و این حقوق را به صاحبانش رساندیم . ثروت ما فزونی خواهد یافت . از این روست که قرآن می فرماید : انفاق باعث افزایش مال انسان می شود .
اینها شرایط عادی است ، حال اگر امکاناتی که انسان در اختیار دارد در مسیر اموری مثل حج و عمره صرف شود ، این افزایش فزونی می گیرد و درهمی از آن معادل هزاران درهم می شود .
جایگاه عمره گزار
زائر خانه خدا باریافته به درگاه الهی و میهمان خداست و به عنوان میهمان بر خدا وارد شده است . خداوند عمره گزار را میزبانی می کند ، او را در کنف حمایت خود گرفته ، مسؤولیتش را به عهده می گیرد . زائر در این میهمانی بر سفره گسترده الهی نشسته و با غذاهای آسمانی تغذیه می شود . میهمان ، میزبان را می بیند و به دیدار او می رود . خداوند کرامت ها و هدایای خود را به او ارزانی می دارد ؛ تعابیر زیر را می توان برای عمره گزار به کار برد :
الف : میهمان خدا ( ضیف الله )
زائر بیت الله الحرام میهمان خدا می شود و خدا از او پذیرایی خواهد کرد . خداوند سبحان به آدم ( علیه السلام ) چنین وحی نمود :
« منم خدای صاحب بکة . اهل آن ، همسایگان منند و زائرانش میهمانان من . آن را با آسمانیان و زمینیان آباد می کنم ، گروه گروه ، ژولیده و غبارآلود به زیارت آن می آیند و با تکبیر و لبیک گویی ، به درگاه من می نالند . پس هر که به قصد زیارت آید و جز آن نیتی نداشته باشد ، مرا دیدار کرده و او میهمان من است و بر من نازل شده و سزاوار است که با کرامت های خود به او هدیه دهم » . ( 9 )
امیرمؤمنان ( علیه السلام ) برای انجام کاری وارد مکه شد ، بادیه نشینی را دید که خود را به پرده های کعبه آویخته و با خدای خویش چنین می گوید : « ای صاحب خانه ! خانه ، خانه تو و میهمان ، میهمان توست . هر میهمانی در میهمانی اش بهره ای دارد ، پس امشب بهره مرا آمرزش من قرار بده » .
حضرت علی ( علیه السلام ) خطاب به اصحابش فرمود : « خداوند بزرگوارتر از آن است که میهمان خود را رد کند . ( 10 ) »
امام صادق ( علیه السلام ) حاجی و نیز عمره گزار را میهمان خدا خواند و فرمود :
« زائری که به خانه خدا می رود تا به خانه اش بازگردد ، میهمان خداست » . ( 11 )
کسی که به میهمانی می رود معمولا هنگام خداحافظی میزبان به او می گوید : باز هم بیا . دعوت مجدد خدا انسان را شایق می کند تا بار دیگر هم به دیدار او بشتابد ؛ از این روست که ما هر سال از خدا طلب حج می کنیم و به او می گوییم :
« اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ ، فِی عَامِی هَذَا وَفِی کُلِّ عَام ، مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْر مِنْکَ وَعَافِیَة وَسَعَةِ رِزْق ، وَلا تُخْلِنِی مِنْ تِلْکَ الْمَوَاقِفِ الْکَرِیمَةِ ، وَالْمَشَاهِدِ الشَّرِیفَةِ . . . » . ( 12 )
و جالب است که این دعا را در ماه مبارک رمضان می خوانیم ؛ ماهی که در آن دعاها بیشتر مستجاب می شود .
ب : باریافته خدا ( وفد الله )
پیامبر خدا ( صلّی الله علیه و آله و سلَّم ) باریافتگان الهی را سه دسته معرفی نمود ؛ ( 13 ) رزمندگان ، حج گزاران و کسانی که عمره بجا می آورند .
امام حسن ( علیه السلام ) فرمود :
« سه نفر در پناه خدایند . . . و مردی که برای حج و عمره بیرون آید و جز برای خدا بیرون نیامده باشد . او باریافته خداست تا به خانواده اش بازگردد » . ( 14 )
ج : در ضمان الهی ( ضمان الله )
امام صادق ( علیه السلام ) به لحاظ اهمیت فراوان ضمانت الهی ، در این باره فرمود :
« حج گزار و عمره گزار در ضمانت خدایند . اگر در راه رفتن به حج بمیرد ، خداوند گناهانش را می آمرزد و اگر در حال احرام بمیرد ، خداوند او را لبیک گوی بر می انگیزد و اگر در یکی از دو حرم بمیرد ، خداوند او را در زمره ایمن شدگان محشور می کند و اگر در راه بازگشت بمیرد ، خداوند همه گناهانش را می آمرزد » . ( 15 )
ضمانت زائر یا معتمر بر خداست ، بنابراین اگر عمرش باقی باشد ، خداوند تا بازگشت به منزلش او را همراهی می کند ، اجر او را هم می دهد و اگر از عمرش چیزی باقی نمانده باشد ، خدای سبحان او را وارد بهشت می کند .
یکی دیگر از وجوه ضمانت الهی برای کسی که وارد حرم می شود ، این است که خداوند دو فرشته خود را همراه او می کند تا طواف و سعی خود را درست انجام دهد . هر گاه به عرفه رسید ، به او می گویند : خداوند از گذشته های تو درگذشت ، به فکر آینده ات باش تا گناه نکنی . ( 16 ) خداوند ضمانت خود را تا بدانجا گسترش داده است که حفظ بار و اثاثیه حاجی را نیز بر عهده گرفته است . ( 17 )
حکمت ها ی جچ عمره و آثار حج عمره
حج عمره حکمت ها و علت های فراوانی دارد .
در اینجا برخی از آثار و برکات حج عمره بیان می شود :
الف : تندرستی به واسطه حج عمره
یکی از آثار حج و عمره صحت و سلامت بدن است . خدا به انسان وعده داده که اگر به تمتع یا عمره برود ، بدنی سالم خواهد داشت ؛ پس حج و عمره ، سلامت جسمانی هم به انسان می دهد . امام سجاد ( علیه السلام ) این مژده را داد که :
« حُجُّوا وَاعْتَمِرُوا تَصِحَّ أَبْدَانُکُم » ؛ ( 18 )
« حج و عمره به جای آورید تا بدن هایتان سلامت باشد . »
شاید یکی از ابعاد آن ، پیاده روی مستمر باشد . در حج عمره ، پیاده روی فراوان وجود دارد و از سوی دیگر می دانیم که یکی از بهترین ورزش ها پیاده روی است . همچنین هر گاه روح و روان انسان به سمت خلوص گراید ، بدن از روح تبعیت می کند و سلامت خود را باز می یابد . به عبارت دیگر روح و جسم دو موجود جدا از یکدیگر نیستند ، بلکه وجودی درهم تنیده اند و در یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل دارند . هر گاه بدن سالم باشد ، روح بهتر می تواند رابطه معنوی برقرار کند و اگر روح انسان ارتباطی عمیق با آسمان الوهیت داشته باشد ، بر صحت و سلامت بدن و کالبد فیزیکی انسان تأثیر مستقیم دارد . از نکات جالب اینکه اگر کسی بکوشد تا حج خود را تکرار کند وبه اصطلاح « مدمن الحج » باشد ، خداوند هرگز او را مبتلا به « حُمّی » ( تب ) نمی کند . به بیان دیگر او هرگز در آتش تب نمی سوزد . ( 19 )
ب : رزق فراوان به واسطه حج عمره
بخش مهمی از روایاتی که درباره آثار و حکمت های حج و عمره وارد شده ، مربوط به نفی فقر و افزایش مال است . در این احادیث تعابیر متعددی وارد شده است نظیر : وسعت رزق ، کفایت مؤونه اهل و عیال ، کثرت مال ، نفی فقر ، غنا ، نفی امعار و نفی املاق . این همه ، نشان از اهمیت فراوان تأثیر حج در تأمین نیازهای مادی و دنیوی انسان ها دارد . رسول خدا ( صلّی الله علیه و آله و سلَّم ) فرمود :
« حُجُّوا لَنْ تَفْتَقِرُوا » ؛ ( 20 )
« حج گزارید تا هرگز نیازمند نشوید . »
نکته جالب در این حدیث استفاده از تعبیر « لن » می باشد که دلالت بر نفی ابدی می کند . پیامبر ( صلّی الله علیه و آله و سلَّم ) در حدیثی دیگر به این واقعیت اشاره کرد و فرمود :
« حج و عمره فقر را می زدایند . همانگونه که کوره آهنگری زنگار آهن را می زداید » . ( 21 )
این تشبیه نشان می دهد که فقر و ناداری همانند زنگارهای آهن است . اگر انسان بتواند زنگار زدایی کند ، از لحاظ امکانات مادی هم بی نیاز خواهد شد . همانگونه که حج رفتن باعث بی نیازی مالی می شود ، اگر کسی از حج تخلف کند ، نتیجه ای جز فقر نخواهد داشت . به این حقیقت نبی اکرم ( صلّی الله علیه و آله و سلَّم ) اشاره فرموده است :
« ای گروه مردم ! حج خانه خدا را انجام دهید . پس هیچ خانواده ای وارد خانه خدا نمی شود ، مگر آن که بی نیاز می گردد و از حج گزاردن تخلّف نمی کنند ، مگر آن که تنگدست شوند » . ( 22 )
اگر از معنای وسعت رزق و بی نیاز شدن سؤال شود ، پاسخ این است که منظور تأمین مخارج زندگی است . امام سجاد ( علیه السلام ) فرمود :
« حج و عمره به جای آرید تا تندرست باشید ، روزی هایتان وسعت یابد و مخارج خانواده شما تأمین گردد » . ( 23 )
اگر شخصی یا اجتماعی مبتلا به فقر شود ، معمولا به کارشناسان امور اقتصادی مراجعه می کند . حتی ممکن است کمیته های کارشناسی تشکیل دهند و بعد از مطالعات و پژوهش های دامنه داری ، علل فقر را در جامعه بیابند و بر این اساس استراتژی ها و راه کارهایی را برای کاهش فقر در جامعه ارائه دهند نظیر : افزایش صادرات ، افزایش تولید ناخالص ملی ، کاهش مصرف و . . . .
اما قرآن در کنار این عوامل ، عامل مهمتر و برتری را معرفی می کند .
( وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَات مِنْ السَّمَاءِ وَالاَْرْضِ ) ؛ ( 24 )
« و اگر مردم شهرها و آبادی ها ایمان آورده و پرهیزکار می شدند برکات آسمان و زمین را بر روی آنان می گشودیم . »
اگر جمعی تقوا و ایمان پیشه کنند ، درهای آسمان به اذن الهی جهت نزول برکات گشوده می شوند و امکان ندارد آسمان درهای خود را بگشاید و برکات نازل شود ، اما فقر کاهش نیابد . اساساً فقر و غنا در زمین مربوط به آسمان است ؛ بنابراین اگر ایمان و تقوا هویت جمعی پیدا کنند ، از فقر کاسته شده ، بر غنا افزوده می شود . همچنین اگر فردی به سمت ایمان بیشتری برود ، از ثمرات آن یعنی کاهش فقر و ازدیاد مال بهره مند خواهد شد . خداوند امکانات دنیای خود را در اختیار کسانی قرار می دهد که بیشتر به سمت او بروند ، البته ممکن است در اختیار کفار هم قرار دهد ، ولی تفاوت این است که کافر فقط در دنیا بهره مند است ، اما مؤمن نصیبی در دنیا دارد و از بهره های اخروی او هم محظوظ خواهد شد .
از مجموع احادیث پیش به دست می آید که حج و عمره نافی فقر است و باعث کثرت مال و وسعت روزی را در پی دارد . این امر آزمودنی است و هر کس می تواند این واقعیت را در مورد خود و هر کس که به حج و عمره رفته به صورتی پیمایشی در نظر گیرد و نسبت به آن مطالعه کند . به هر تقدیر ، حج و عمره با فقر مالی و مادی سازگار نیست و این حقیقتی آزمون پذیر است .
..............................................................
پى نوشتها:
1 . معجم الوسیط ، ج1 ، ص156 ؛ لسان العرب ، ج2 ، ص226 ؛ قاموس المحیط ، ج1 ، ص386
2 . همان .
3 . کشف المحجوب ، ص426
4 . کشف المحجوب ، ص422
5 . کشف المحجوب ، ص424
6 . کشف الاسرار ، ج6 ، ص371
7 . دعائم الاسلام ، ج1 ، ص294
8 . محاسن ، ج1 ، ص288
9 . الخرائج والجرائح ، ج1 ، ص80
10 . امالی الصدوق ، ص533 ، روایت742
11 . خصال ، ص127 ، روایت127
12 . مفاتیح الجنان ، دعاهای هر روز ماه مبارک رمضان .
13 . سنن نسائی ، ج5 ، ص113
14 . تنبیه الغافلین ، ص303 ، روایت428
15 . فروع کافی ، ج4 ، ص256 ، روایت18
16 . ثواب الاعمال ، ص71 ، روایت6 ؛ بحارالانوار ، ج99 ، ص254 ، روایت21
17 . بحارالانوار ، ج99 ، ص8 ، روایت18
18 . فروع کافی ، ج4 ، ص252
19 . فروع کافی ، ج4 ، ص254
20 . جعفریات ، ص65
21 . من لایحضره الفقیه ، ج2 ، ص222 ، روایت2238 ؛ دعائم الاسلام ، ج1 ، ص295
22 . احتجاج طبرسی ، ج1 ، ص156 ، روایت32
23 . فروع کافی ، ج4 ، ص252 ، روایت1 ؛ مکارم الاخلاق ، ج1 ، ص518 ، روایت1805
24 . اعراف : 96