// ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۰۸

اى نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل ‏آن مه عاشق کش عیار کجاست
  
هرسر موى مرا با تو هزاران‏کاراست
ماکجاییم و ملامتگر بى کار کجاست
    
ساقى و مطرب و مى،جمله‏ مهیاستولی
عیش، بى یار مهیا نشود یار کجاست

 همه هستى‏ ام را که ذره ‏اى از لطف بى ‏نهایت اوست، خاک قدمت کردم، شاید بیایى و نفسى بر این خاک تیره ، پاى عنایت گذارى. آنگاه است که چشمان همیشه منتظر نرگس، توتیایى خواهد یافت که جهانى را تواند روشنى بخشد و قافله هستى را راه نماید.
اى مهربان‏ترین! ببین که از اشک، سرشارم؛ ببین که مرغ دلم در آسمان آرزوها چگونه بال و پر مى‏ زند؛ ببین که دستان نیازمند، جز در آستان تو اجابت را نمى‏ یابد. پس بیا و شب هاى تنهایى دلم را که در هر گوشه آن هزار یلدا خفته است، ستاره باران کن.
اى جانان جان! از فیض نگاه توست که عشق در خانه قلبمان مى‏ تپد، و رود زندگى در رگ هاى عمر، جارى است.
ترنم عاشقانه‏ ترین کلاممان، موسیقى آرام نام توست، که به تار هستى، زخمه شوق مى‏ زند و آهوى عاشقى را چابک تر از همیشه به هر سو مى ‏برد.
اى همیشه سبز! چشم به راه آمدنت، در جاده‏ هاى سرد انتظار، ره مى‏ پیماییم. شاید آینه اشکمان نیم نگاهى از رخ مهتابى ‏ات را حسرت به دل نماند.
اى سرخ‏ترین سپیده! مهر خونین چشمانمان در انتظار صبح صادق دیدار توست که هر بامداد سر بر مى ‏کند، تا شاید دراین بى‏ نهایت اندوه، نشانى از تو بجوید، که بى تو راه گم کردگانیم در این حیرت. اى وارث لب تشنگان! تشنه دیدار توایم و سال هاست که جز سراب هزار رنگ دنیا، اجابتى به خود ندیده‏ ایم.
بیا که کام عطشناک زندگى در انتظار زلال حضور تو به تمنا نشسته است.
در رؤیایى‏ ترین شب هاى دل، نام تو آذین تنهایی هاى بى ‏پایان ماست. اى بهترین همیشه و اى همیشه بهترین! انجماد ذهن خسته من، شعاعى از تو را مى‏ خواهد تا زمستان زندگى را از طراوت بهار تو لبریز کند.
اى تمام زیبایى! عشق تنها با تو معنا مى ‏شود و دلدادگى، کودک نوآموز دبستان کوى توست.
تو جانى و همه خوبی هاى عالم، کالبد.
تو بهارى و همه فضیلت ها، چون شاخه‏ هاى تودر تو، تو را انتظار مى‏ کشند.
اگر هنوز آیین مهرورزى غبار خاموشى نگرفته است، چون مهر رخ تو برآیینه‏ ها مى ‏تابد. اگر هنوز امیدى است، چون گرماى نفس‏ تو چون نسیم‏ بهارى، جان مى‏ بخشد و شکوفایى مى‏ آورد.
تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مى ‏داریم که کودکان مهر مادر را.
تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مى‏ داریم که تن، جان را.
تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مى‏ داریم که یعقوب، یوسف را.
تو را و میلاد تو را همیشه از همه دوست داشتنی ها، بیشتر دوست مى‏ داریم.

منبع:tebyan.net

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.