// ۱۷ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۵۶

یه وقتایی هست

نه گریه کردن آرومت میکنه نه نفس عمیق

نه یه لیوان آب سرد نه داد زدن

ﻳﻪ ﻭﻗﺘﺎﻳــــــــی ﻫﺴـــــﺖ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ نیاز داری

برای همیشه نباشی

ﻫﻤﻴﻦ….!!!!!


.سر به هوا نیستــــم امــــا

همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم

حال عجیبـــی ست دیدن همان آسمانی که

شاید تو دقایقی پیش به آن نگاه کـــرده باشی

.


.

دلتنگ شده ام

نمیدانم ! شاید برای تو

یا شاید برای دیروزهایی که باتو گذشت

از ایـــــنجا

صدایت میـــــکنم !

تو از آنــــــجا بغلم کن !

دلــــم گرفــــته

.


.

از آدمهای پر توقع فاصله بگیر اینها مقیاست را

بهم می زنند و حرمت مهرت را می شکنند،چون

آنها حافظه ضعیفی دارند خوبیها را زود فراموش می کنند

.

.

.

.


.

نگران …

منتظر …

تنها …

عصبانی …

بهانه گیر …

این روزها همه ی اینها من هستم …

آرامم کن …

آرامم کن ..

.


.

همه چیز ساده است

زندگی…

عشق…

دوست داشتن…

عادت کردن…

رفتن…

آمدن…

اما چیزی که ساده نیست باور این ساده بودن هاست…

.


.

چه حماقتی
مرا یاد نمی کند و من باز می خواهمش
چه غرور بی غیرتی دارم من

.


.

شهامن می خواهد

سرد باشی اما گرم لبحند بزنی !

.


.

شکستن دل به شکستن استخوان دنده می‌ماند !

از بیرون همه‌چیز رو به راه است اما هر نفس درد ا‌ست

که میکشی و من چه درد می کشم !!!

.


.

گاهی اوقات مجبورید بپذیرید که برخی آدمها
فقط می توانند در قلبتان باقی بمانند نه در زندگیتان…!

.


.

هوای این روز ها را دوست دارم
مرا به هوای نداشته هایی می برد
که به تمام داشته هایم می ارزد

.


.

ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺍﺳﺖ…
ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺵ ﻧﯿﺴﺖ…
ﺁﯼ ﺁﺩﻣــــــــــــﻬﺎ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻧﺒﺎﻓﯿﺪ

.


.

آدم خوبــــــــــی باش

ولی

وقتت رو

برای اثباتش به دیگران

تلف نکن …. !

همیشه آنچه که درباره ” من ” میدانی باور کن ,

نه آنچه که پشت سر “من” شنیده ای

” من ” همانم که دیده ای نه آنکه شنیده ای ..!

.


.

من دخترانه هایم را فدای تنهاییم کردم…
تو مردانگی ات را به چه باختی؟؟؟
عشق؟!
هوس؟!
یا گرمای یک نگاه؟!

.


.

گرمای دستا نت

آتشی ست!

که از لابه لای

زمستان این حروف

می رقصد بانو

من اشتیاق جامانده

در شعرت را

از این فصل عبور خواهم داد….

.


.

سکوت را می‌پذیرم
اگر بدانم
روزی با تو سخن خواهم گفت

.


.

ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ
ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﭙﺮﺳﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﯼ ﻋﺸﻖ ﭼﻪ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ؟
ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﻧﯿﻤﻪ ﯼ ﺷﺐ ﻣﻨﺘﻈﺮﯼ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﯼ
ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﻣﺎﻩ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ
ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺭﻫﮕﺬﺭﺍﻥ،ﺧﺒﺮ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺟﻮﯾﯽ
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺍﺕ ﮐﯿﺴﺖ؟
ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﺻﺪﻓﯽ ﺩﺭ ﺩﺭﯾﺎ ﺍﺳﺖ؟
ﻧﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻧﻪ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎﺳﺖ
ﯾﺎ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﺍﺯﻝ ﻧﺎﭘﯿﺪﺍﺳﺖ

.


.

ﺭﺳﻮﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ

ﺑﺎ ﮐﻠﻤﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ

ﻭ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯼ!!

ﺣﺒﺴﺸﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ

ﻻ‌ﺑﻪ ﻻ‌ﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﻐﺾ

ﺍﺯ ﭘﯽ ﻫﺮ ﻧﻔﺲ

ﺍﮔﺮ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ

ﺁﺑﺮﻭ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻨﻨﺪ!!

.


.

غرق شدن؛
تاوانِ لحظه ای بود که؛
بی گدار به آب زدم …

.


.

یادت باشد هیچ کس از تنهایی نمی میرد
فقط حرف آمدن که می شود
انتظار آدم را می کشد

.


.

ﻫﺴﺖ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﻗﺪﺭ ﻧﺪﺍﻧﯽ”
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻮﺩ”
ﻭ ﭼﻪ ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ :ﺩﺍﺭﻣﯽ ﮐﻪ”
ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮﺩ

.


.

دلت که آرام نباشد…
خنده ها و مسخره بازیهایت که هیچ ,
بیخیالیهایت هم دردی دوا نمیکنند…
کافیست بهانه اش جور شود,
“بغض” امان نمیدهد…

.


.

عاشق نیستم!
مادرم خندید
گفت :
لابد گل های بالش ات را من آب داده ام!

.


.

در یک مهمانی
یک خیابان
یا حتی یک مغازه،
چرا بر حسب اتفاق هم
ما جایی به هم بر نمی خوریم؟!!

.


.

ﺑــــــــــــــــــــــــــــــــــﻮﺩ . . .

ﺗﻠﺦ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻢ!
ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﻧﯿﺎ!

” ﺑـــ ـﻮﺩ ” ﯾﻌﻨﯽ : ” ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺖ ”

.


.

پیراهنم را در می آورم

بگو با تنم که

عطر تو را می دهد

چه کنم!

.


.

ابر بیچاره
برای خودت می گویم
بباری
دلت سبک می شود!

.


.

ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻣـﺪﻥ،
ﻣﺎﻧـﺪﻥ ..
ﻳﺎ ﺭﻓﺘﻨـﺖ ﻓﺮﻗــﻰ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ،
ﺣﺎﻝ ﺗﻨـــــﻬﺎ ﻳﻚ ﭼﻴﺰ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ ..
ﺁﻧﻬﻢ ﺍﻳﻨﻜﻪ؛
ﺍﻳﻦ ” ﻣـــﻦ ” ﺩﻳﮕــﺮ ﺁﻥ ” ﻣـــﻦِ ” ﻗﺪﻳﻤـﻰ ﻧــﻤﻴـﺸــﻮﺩ !

.


.

دلتنگ شدن حس نبودن کسی است که
تمام وجودت یکباره تمنای بودنش را می کند…

.


.

گاهی ؛ اگر توانستی . . .

اگر خواستی . . .

اگر هنوز نامی از من در سر داشتی . . . نه در دل!

در کوچه تنهایی من قدمی بگذار . . .

شلوغی کوچه ظاهریست . . .

نترس ! بیا . . .

نگاهی پرت کن و برو …

.


.

مثل خانه هایی که
چسبیده بهم همسایه یکدیگرند!
قلب های ما نیز در کنار همند
اما حیف که در زمانه ما
همسایه از همسایه خبر ندارد!

.


.

دل است دیگر

به لقمه ای عشق

نمک گیر می شود.

.


.

خدا تقصیری ندارد
این روزها
همه ی باران های دنیا
در دل ما آدم ها می بارد….!

.


.

برایم فرقی نمی کند
که این شهر لعنتی
چقدر ساختمان و خانه و خیابان دارد
وقتی که تو در این شهر
نباشی
من
بـــرج زهـرمـارم….

.


.

یاد بگیر قدر چیزی را که در اختیار داری بدانی…
قبل از اینکه زمان به تو یادآوری کند که باید قدر
چیزی را که می داشتی میدانستی…

.


.

کجایی ای رفیق نیمه راهم

که من در چاه شبهای سیاهم

نمی بخشد کسی جز غم پناهم

نه تنها از تو نالم کز خدا هم

.


.

رویـــــاهای با تو بودنــــم را آب بـُــرد
شــــایــد بخاطر
چشــــم تــو بــود که از ســــر
دلتـــنگی
در اغوش من 
بــرای دیـــگری اشــــک میــریخت…

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.