// ۲۵ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۵۳

راه که میروی،عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم

میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم

یخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …
تو فقط برای منی !


.صدای پای تو که می روی

و صدای پای مرگ که می آید ..
دیگر چیزی را نمی شنوم!
درد دارد… وقتی با نسیمی برود؛
کسی که به خاطرش به طوفان زده ای…

ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯿﺪﻫـــــــــﯽ ..
ﺑﻪ ﻋﻤﺪ …
ﯾﺎ ﻏﯿﺮ ﻋﻤﺪ ﺧﺪﺍﻣﯿﺪﺍﻧﺪ …
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ …
ﺣﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻧﺠﯿﺪﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ …
ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﻡ …
ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﺗﻮ …
ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯿﺪﻫﯽ …
ﻧﻔﺮﯾﻨﺖ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ …
ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣــﺘـــــ . . .
ﺷﮑﺴـــــﺘﻪ ﻫﺎ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﻫﻢ ﺑﮑــﻨﻨﺪ ،ﮔﯿﺮﺍ ﻧﯿﺴـــﺖ … !
ﻧـــﻔﺮﯾﻦ , ﺗﻪ ِ ﺩﻝ ﻣﯽ ﺧـﻮﺍﻫﺪ ..
ﺩﻝِﺷﮑﺴـــﺘﻪ ﻫـﻢ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺳــــﺮ ﻭ ﺗﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ

.


.

ﺗــﻮ ﺭﺍ ﺩﻭست ﺩﺍﺭم
ﭼﻪ ﻓـﺮقی ﻣﻰ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﭼــﺮﺍ…؟!
ﯾـﺎ ﺍﺯ ﭼــﻪ ﻭﻗـﺖ…!
ﯾـﺎ ﭼﻄـﻮﺭ ﺷـﺪ ﮐﻪ…!
ﭼﻪ ﻓــﺮقی ﻣﯿﮑﻨﺪ…؟!
ﻭﻗﺘﻰ ﺗــﻮ ﺑـﺎﯾـﺪ ﺑـﺎﻭﺭ ﮐﻨـﻰ…
ﮐـﻪ ﻧﻤﻰ ﮐﻨﻰ…!
ﻭ ﻣــﻦ ﺑـــﺎﯾـﺪ ﻓـﺮﺍﻣـﻮﺵ ﮐــﻨﻢ…
که نمی کنم…!

.


.

تو به انتظارِ رسیدنِ من
من به انتظارِ رسیدنِ تو
ولی ما، هیچ‌وقت به‌هم نمی‌رسیم.
همیشه دستی هست که پیش از رسیدن‌مان‌
ما را نرسیده و کالْ بچیند!

.


.

هنوز دست هایم
در دست های تو بود
که باران بارید
تو رفتی چتر بیاوری
و من هنوز که هنوز است
روی این نیمکت
منتظرم
که یا باران بند بیاید
یا تو با چتر
یا تو بی چتر
فقط برگردی

.


.

کاش از انگشتهای دستمان یاد میگرفتیم
یکی کوچک,یکی بزرگ
یکی بلند و یکی کوتاه
یکی قوی تر و یکی ضعیف تر
اما هیچکدام دیگری را مسخره نمیکند
هیچکدام دیگری را له نمیکند
و هیچکدام برای دیگری تعظیم نمیکند
آنها کنار هم یک دست میشوند و کار میکنند
چرا ما انسانها اگر از کسی بالاتر بودیم

لهش میکنیم و اگر از کسی پایینتر بودیم او را میپرستیم
شاید بخاطر همینکه یادمان باشد,
نه کسی بنده ماست,
نه کسی خدای ما,
آری,باید باهم باشیم و کنار هم
آنگاه لذت یک دست بودن را میفهمیم

.


.

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﯽ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﮕﻮﯾﻤﺖ
ﺩﺭ ﻗﻠﺒﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ
ﺍﮔﺮ ﺗﻤﺎﻣﻢ ،
ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺍﺕ ﻧﺒﺎﺷﺪ !

.


.

روزی تمام عکسها را گریه خواهی کرد
و هق هق گلوگیر آن همه اتفاق
چموش بدلگد ، روزگار ات خواهد شد
کاش می دانستی
زمان ، برای تو درد نیست
فریاد زخمی دیگر ست

.


.

زمان رابایدنگه داشت
برای لحظه ای که لبریز توست
ومن هنوز تمامش را ننوشیده ام
زمان رابایدنگه داشت
برای مکث در شیدایی نگاهت
و آشوب پرهیاهوی آغوشت
تاشعرچشم توراتمام کنم
زمان رابایدنگه داشت
وذوب دربودنت شد
آنقدرشفاف، آنقدرزلال
که گویی درهم آمیخته ای ازلی وابدی ست
وهیچ مرزی قادر به جدایی اش نیست

.


.

تو  ﻧﺒﺎﺷﯽ
ﺟﺎﻥ ﮐﻨﺪﻧﻢ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﺨﻮﺩ ﺷﻠﻮﻍ ﺍﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ !
ﺍﮔﺮ ﻧﻪ …
ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ
ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ
ﻭ ﻧﯿﻤﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮﻡ ﺭﺍ ،
ﺑﻪ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﻡ !

.


.

هر راهــی که به تـو نـــرسد
اشـــتباه است
و بایــد راهــی جــدید
ایــده ای جـدید یـافت
بـی گـــمان
سـختی های زیـادی را باید تـحمل کرد
تو بـالاتـرین قـــله احــساســی و
همه چــیز در اوج خـــوب است
و مــن مـــی دانم
حــتی اگر به تــو نـــرسم
در اوج مــی مـــیرم..

.


.

ﺭﻓــــﯿـــــــــــــﻖ ”
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﺭﺍﺳــــــــﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾــﻢ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿــــــــﺎﯼ ﭘــﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ
ﺗﻨﻬـــــــﺎ ﺑﻮﺩﻥ
ﺧﯿﻠــــــــﯽ ﺑﻬﺘﺮ
ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎﮐﺴـــﯽ ﺍﺳــــﺖ
ﮐﻪ
ﺑﺨﻮﺍﻫــﯽ ﺩﺍﺋــــــــﻢ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺍﻭ ﯾﺎﺩﺍﻭﺭﯼ ﮐﻨﯽ
ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷــــــــﺖ ﻧﮑﻨﺪ….

.


.

آﻧـــﮑـــﻪ ﻭﺍﻗـــﻌـــﺎ ﺗـــﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺭﺩ !
ﺑــــﻪ ﺳــــﺎﺯ ﺁﺭﺍﻡ ﺑــــﻮﺩﻧــــﺖ ﮐــــﻔــــﺎﯾــــﺖ ﻣـــﯿـــﮑـــﻨــﺩ

ﻭ ﻫـــﺮﮔـــﺰ ﺍﺯ ﺗــــﻮ ﻧـــﻤـــﯿـــﺨــواهد ” ﺭﻗـــــــﺎﺻــــــﻪ ” ﺳــــﺎﺯﻫـــﺎﯾـــﺶ ﺑــــﺎﺷـــﯽ

.


.

وقــتی می خــندی

به قـــدری زیــــبا می شوی که
دوبــــاره عاشـــقت می شــوم…
کـمی خنــده هایت را ادامــه بــدهی
عاشـــقی می شوم که
بـــی هــیچ واهـــمه ای
می تواند جــان دهد بـــرایت…
بــبـین !!!
یــک خنـــده مــلایمت
چه بر ســـرم می آورد ؟!!..

.


.

سهــم من از دنیــــــــــــا

نداشتن استــــــــــــ …

تنهـــــا قدم زدن در پیاده رو هــــــا

و فکـــــــر کردن به کســـــی که

هیــــچ وقتـــ نبود …!

.


.

زنهای همسایه
به من مشکوکند
می گویند این زن
هر روز زیباتر می شود
نمی دانند هر روز
بیشتر به تو فکر می کنم!

.


.

وقتی از دوست داشتن کسی مطمعن نیستی،
حق نداری دستاشو بگیری که به دستات عادتش بدی…
وقتی کسی رو سهم خودت نمیدونی،
حق نداری پیچ و تاب بدنش رو زیر و رو کنی…
وقتی موندنی نیستی،
حق نداری از آینده ای خوش باهاش حرف بزنی و براش رویا بسازی…
وقتی دلت به موندن کنارش شک داره،
حق نداری بهش بگی عشقم…
وقتی همیشه دنبال یه حرفی،بحثی،سندی،بهانه ای که ترکش کنی،
حق نداری ادعای دوست داشتن کنی…
وقتی به اعتماد کسی تکیه گاه شدی،
حق نداری زمینش بزنی…
فارغ از جنسیتت بهت میگن مرد

.


.

ابــــرهـا

گـاهـی پـرنــده مـی شوَنــد

گـاهـی شکـل هـای دیگــــر

و گـاه گـاهـی کـه بـه نُـدرَت

شبیـه ِ مـن مـی شوَنـد

مـی بـارنــــد

.


.

همه چیز خنده دار بود….
داشتن تو…!
بودن من ; ماندن ما….!!
رفتن تو…
این همه آه….
گاهی از این همه خنده گریه ام میگیرد…

.


.

در زندگی روز هایی می شود
که دوست داری بزنی به بیابان
بیابان پیدا نمی کنی می زنی به خیابان
با دنیا که هیچ
با خودت هم قهر می کنی

.


.

همیشه انچه را که میخواهی
به زبان بیاور…
آنچه را که در دل داری فاش کن
و آنچه را عقلت می پسندد
انجام بده

.


.

تلخ است که لبریز حقایق شده است
زرد است که با درد، موافق شده است
عاشق نشدى وگرنه مى فهمیدى
پاییز بهاریست که عاشق شده است

.


.

ای غریبه باهاش دعوا نکن . . .

سرش داد نزن . . .

باهاش قهر نکن . . .

دوسش داشته باش . . .

اون . . .؟

به خاطر تو . . . منو فراموش کرد . . .

.


.

سلامتی کسی که تنهاست ولی امیدش به خداست ….

سلامتی کسی که میتونه بد باشه

کثیف باشه و تنها نباشه…

ولی تنهایی رو ترجیح میده …

.


.

همه چیز خنده دار بود….
داشتن تو…!
بودن من ; ماندن ما….!!
رفتن تو…
این همه آه….
گاهی از این همه خنده گریه ام میگیرد…

.


.

مـن سپـــرده ام

تـا خـــون بهـــــای مــــرا

از تــو نگیـــــرنـد

مـن داشتـــم مـی مُـــــردَم

کــــه تــو مــــرا کــُشتــــی

.


.

لبریزم از سکوت،اما باکمی دروغ  فهمیده ام که عشقت سرنوشت من نبود

  لبریزم از جنون،اما باکمی سقوط  فهمیده ام که اسمم در یاد تو نبود

  لبریزم از تشویش،اما باکمی تشویق فهمیده ام که چشمت به راه من نبود

لبریزم از گریه،اماباکمی سکته  آخ که فهمیدم درآغوشت،بوی من نبود

.


.

خاطره یعنی…

یک سکوت غیره منتظره…
میان خنده های بلند…

.


.

متاسفانه بعضی ها هستند که :

بی غذا، دو ماه دوام می آورند ؛

بی آب، دو هفته ؛

بی هوا، چند دقیقه ؛

و امــــا

بی وجدان خییییییلی

.


.

من…
با تمام ضعفها و نداشته هایم
با تمام اندک داشته هایم
روزها و روزها در‌ کنارت بودم و ماندم…
در نیازت به عشق
در نیازت به مهربانی ها
در نیازت به شانه ای برای گفتن دردهای دل…
و تو آنچنان غرق بودنم بودی
که فراموش کردی چه با من کردی!
زمانی که
روزها و روزها
هفته و هفته ها
در کنارم نبودی
و تنهایم گذاشتی…

.


.

عجب مردمی داریم
نه دردت را میفهمند و نه حـرفت را
با این حال باب دلشان
در موردت قضاوت میکنند…!

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.