// ۲۵ مهر ۹۶ ، ۱۵:۱۲
آقای قرائتی! عذرخواهی کنید لطفا و حداقل دل جویی...

در فضای مجازی فیلمی منتشر شده که نشان می دهد حجت الاسلام محسن قرائتی مدرّس آشنای قرآن مجید و مجری و کارشناس برنامه « درس هایی ازقرآن» در تلویزیون در 38 سال گذشته از فردی که به «آقای دوربینی» مشهور است می خواهد جلسه را ترک کند چون «حواس او را پرت می کند» و «به خاطر دوربین آمده» و سپس به تحقیر او می پردازد.

 حضار هم با خنده های خود رنج این تحقیر را بیشتر می کنند. محسن قرائتی در عین حال فرمان می دهد نمازیِ دوربینی یا دوربین دوست پشت چهارپایه بنشیند تا تصویر او دیده نشود.

 به بهانه این رخداد که در کمتر از 24 ساعت گذشته کثیری از مردم آن را دیده اند این نکات را می توان مطرح کرد:

 1- «آقای دوربینی» لقبی است که مردم و رسانه ها به فردی به نام « حسین نمازی» داده اند.

 ویژگی او این است که در برنامه ها و مراسمی که می داند از تلویزیون پخش می شود شرکت می کند و در زاویه ای قرار می گیرد که تصویر او پخش شود.

 برای او تفاوتی ندارد این آیین تشییع جنازه یک استاد دانشگاه باشد یا مراسم عزاداری. جشن باشد یا شادی.

 آقای قرائتی! عذرخواهی کنید لطفا و حداقل دل جویی...

 سخنرانی باشد یا هر چیز دیگر. مهم این است که تلویزیون او را نشان دهد و چنان شیفته این کار شده که سر از پا نمی شناسد. شب قبل برنامه ها را رصد می کند و صبح به مراسم می رود و در جای مناسب قرار می گیرد یا احتمالا با فیلم برداران آشنا شده و از عصر به بعد از مشاهده تصویر خود در کانال های مختلف تلویزیونی لذت می برد:

 «یک شب داشتم از خیابان کریم خان عبور می کردم، به فروشگاهی رسیدم که نمایندگی یکی ازشرکت‌های ساخت تلویزیون آنجا است. آنجا 10 تلویزیون روی هم چیده شده بود، ناگهان دیدم مصاحبه ای که گزارشگر صدا و سیما، با من انجام داده بود در حال پخش است. در آن واحد 10 تلویزیون من را نشان می داد . نمی‌دانید چه کیفی داشت آن لحظه.»

 این لذت و به قول او کِیف چنان در جان او شیرین نشسته که دیگر رهایش نمی کند.

 به تعبیر مصطفی ملکیان آدمیان سه دسته اند: گروه اول شور زندگی دارند و بی بهانه از هستی لذت می برند. گروه دوم شور زندگی ندارند اما با دل مشغولی یی به زندگی خود معنی می دهند و دسته سوم که نه آن اند و نه این گرفتار افسردگی و نومیدی و تلخی می شوند.

 آقای دوربینی هم با حضور مستمر در مقابل دوربین ها به زندگی خود معنی می دهد. منِ نویسنده با نوشتن. شمای خواننده شاید با فیلم دیدن یا موسیقی شنیدن و قس علی هذا.

اما جُرمی مرتکب نمی شود و رفتار او در زمره 1400 عنوان مصرح مجرمانه بر شمرده نشده است.

 هر چند انکار نمی کنم انگیزه و رفتار او حواس سخنران را می تواند پرت کند ( تمرکز او را بر هم بزند) یا وقتی او را در تصویر می بینیم به جای سوژه نگاه ما به او معطوف می شود.

 بدترین موقعیت هم زمانی است که زیر تابوت چهره مشهوری را گرفته و لبخند بر لب بیننده می نشاند. چون می دانیم حسین نمازی این افراد را نمی شناسد و به عشق دوربین و تماشای تصویر خودش در جعبه جادو آمده.

 2- در این فیلم یا ویدیو آقای قرائتی اول دستور می دهد دوربین را خاموش کنند و بعد فرمان اخراج صادر می کند و زبان به تحقیر می گشاید.

    ظاهرا هنوز در عصر آنالوگ به سر می برد و نمی داند در دنیای دیجیتال تنها فیلم بردار صدا و سیما نیست که دوربین دارد. اغلب حاضران نیز می توانند فیلم برداری کنند و این اتفاق هم رخ داده است.

 همه باید متوجه این نکته باشند که انحصار صدا و سیما شکسته شده و همین فیلم را مردم در گوشی ها دیدند نه بر صفحه تلویزیون.

 3- آقای قرائتی می توانست به یکی از عوامل و آهسته و درگوشی بگوید که حضور و تقلاهای دوربینی تمرکز او را به هم ریخته و او را عصبی کرده پس به ترفندی او را به بیرون یا خارج از دید او منتقل کنند.

 (در خانواده ها دیده ایم وقتی در حضور غریبه یا میهمانی رودربایستی دار نکته ای مطرح می شود خانمِ خانه به بهانه تلفن مرد را به بیرون فرامی خواند و نکته لازم را گوشزد می کند).

 انتقاد اصلی این است که حق تحقیر نداشت که هر چه می کشیم از تحقیر است. خود آقای قرائتی چند باری خاطرات ایام شباب را که جوانانی تمسخر کردند و رنجیده بازگفته است.

 4- اولین برنامه های قرائتی در سال 1358 و در دوران مدیریت صادق قطب زاده بر رادیو تلویزیون ضبط و پخش شد و حاضران هم نوجوانان 12 تا 14 ساله بودند نه مثل امروز کارمندان ادارات مختلف.

 تخصص او اساسا این بود که زبان بچه ها را می فهمید و با ساده ترین شیوه ها آموزش می داد.

 در آن زمان سی و چند ساله بود و حوصله فراوان داشت. این فیلم اما نشان می دهد در گذر از دهه هفتم پیر و کم حوصله و بدخُلق شده و باید فکری کند.

 5- در این 38 سال او هر هفته برنامه داشته است. هر سال 52 هفته دارد. اگر دو هفته نوروز را کم کنیم و 30 شب رمضان را بیفزاییم آقای قرائتی تنها با این برنامه هر سال 80 بار مقابل دوربین قرار گرفته و اگر 80 را در 38 ضرب کنیم به عدد 3040 می رسیم که یک رکورد است.


چگونه است که 3000 بار مقابل دوربین باشید اشکالی ندارد اما این بنده خدا ذنب لایغفر کرده است؟

 قطعا گفته می شود او از قرآن می گوید. درست! اما تمام برنامه درباره قرآن نیست و حاشیه فراوان دارد.

 ضمن این که قرآن برای همگان است نه فقط جناب قرائتی و هم لباسان و از کجا می دانستند و نیت خوانی کردند که حسین نمازی این بار هم به قصد دیده شدن آمده که او را در مقابل دیگران تحقیر کردند؟

 6- این گونه برنامه ها مجری و هماهنگ کننده دارد و در شأن سخنران نیست که وارد این گونه امور شود. متاسفانه این رفتار به یک رویه بدل شده و پاره ای سخنرانان مذهبی در میانه صحبت یا مجلس ختم حضار را مخاطب قرار می دهند و می گویند: صحبت نکن، با گوشی بازی نکن، چرت نزن و مانند اینها...

 7- این روایت را احتمالا شنیده اید که در محفلی جمعیت بسیاری گرد آمده بودند و جا تنگ بود. فردی وارد شد و با صدای بلند گفت اگر همه برخیزند و یک گام به جلو بردارند و بعد بنشینند جا برای ما هم باز می شود. شیخ که تازه بالای منبر رفته بود گفت: آی جماعت! همین سخن را اجرا کنید کافی است و من سخنی نخواهم گفت. چون نکته نغزی است و در زندگی مان هم کافی است هر یک از ما تنها یک گام به جلو برداریم. این بهترین پند بود و نیاز به شنیدن نصیحت من نیست و از منبر پایین آمد.

 آقای محسن قرائتی اما انگار می خواسته وارونه این حکایت را به نمایش بگذارند. چون بعید است حاضران به سخنان بعدی او گوش جان سپرده باشند و همه تحت تأثیر آن واقعه بوده اند.

 8- رفتار مردم هم جالب توجه است که هیچ کس به تحقیر و اخراج اعتراض نمی کند.

 دکتر سریع القلم می گفت وقتی آقای احمدی نژاد در جمع متخصصین اطلاعات نادرستی درباره هواپیماسازی ارایه می داد یا در جمع پزشکان طب سنتی را در تحقیر علم مدرن می ستود از او تعجب نکردم. بلکه از حاضران شگفت زده شدم که جلسه را ترک نکردند. احترام قرآن و روحانیون لازم است اما همان قرآن می گوید انسان کرامت دارد و کرامت یک انسان خدشه دید و حاضران تنها نگاه کردند یا خندیدند.

 9- اگر حسین نمازی یا آقای دوربینی دیگر در هیچ برنامه قرآنی شرکت نکند آیا حاج محسن قرائتی خود را سرزنش نخواهد کرد؟

 نکته دهم اما آیه قرآن است. کتاب مقدس ما مسلمانان که جناب قرائتی 38 سال و اندی است به تفسیر آیات آن می پردازد.

 سوره «عبس» این گونه شروع می شود: «چهره در هم کشید/ روی برگردانید/ که آن مرد نابینا پیش آمد/ تو چه دانی؟/ شاید به پاکی گراید»...

  در برخی ترجمه ها و تفاسیر آمده که مخاطب شخص پیامبر گرامی اسلام است که با مشاهده فرد نابینا روی تُرش کرد و با عتاب و خطاب قرآن رو به رو می شود.

 شیعه اما نمی تواند بپذیرد که از پیامبر با عصمت و صفات اخلاقی این رفتار سر بزند و از این رو خطاب را متوجه دیگری و احتمالا خلیفه سوم می دانند و قرن هاست که بر سر این بحث است.

 در میان مترجمان و مفسران شیعه هم البته اتفاق نظر نیست و کم نیستند کسانی که مخاطب را وجود نازنین پیامبر می دانند.

 در اصل ماجرا اما اتفاق نظر وجود دارد که آیه مربوط است به روی برگرداندن به خاطر وارد شدن «عبدالله بن ام مکتوم» که نابینا بود و روی برگردانده شد.

 آقای قرائتی! می دانیم که با قرآن انیس اید اما سوره «عبس» را بیشتر بخوانید.

 شاید او حسین نمازیِ مشهور به آقای دوربینی نبود. همان عبدالله ابن ام مکتوم بود که وارد مجلس شما شد و شما روی برگرداندید!

 پس شیخ عزیز! اگر عذر خواهی نمی کنید حد اقل دل جویی کنید ومی دانیم که این رفتار از شما مسبوق به سابقه است. 20 سال پیش وقتی در تلویزیون گفتید به خاطر لبخند به یک کاندیدا رای ندهید کاملا مشخص بود منظور شما کیست. بعد اما وقتی همان مرد رییس جمهوری شد و همراه با جمعی از نهضت سواد آموزی به دیدار او رفتید چون برخورد صمیمانه دیدید سخنی گفتید که حمل بر توضیح یا عذرخواهی تلویحی شد هر چند که آن مرد از ابتدا به روی خود نیاورده و به گرمی استقبال کرده بود...

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.