
قصه این گونه است؛ جنگ تروا با حیله ای استادانه از ادیسه به پایان رسید. یونانی ها بار و بندیل خود را بسته و تظاهر به عقب نشینی می کنند. سپس اسبی غول پیکر پشت دیواره های نفوذناپذیر تروا برده و شبانه به درون این اسب می روند. اهالی تروا که از خواب برمی خیزند، اسب را به درون شهر می برند. سپس یونانی ها شبانه از اسب خارج شده، شهر را تصرف می کنند.
باورش ممکن است سخت به نظر برسد که این تنها یک قصه است. در واقع جنگ تروای توصیف شده کاملا ساختگی است. آشیل، هکتور، آگاممنون و همه کاراکترهای اصلی ساختگی اند یا حداقل در موردشان بسیار مبالغه شده است؛ اما این به آن معنا نیست که جنگی در کار نبوده است. احتمالا نه یک جنگ که چندین جنگ وجود داشته است.

تاریخدانان به این می اندیشند که اسب تروا شاید استعاره ای از چگونگی نفوذ یونانی ها به دیواره های تروا باشد.
برخی گمان می کنند اسب باید همان شیوه ی تصرفی باشد که به وسیله ی آن و به روش سنتی دیواره ها را تخریب کرده است. در گذشته نامگذاری این استراتژی ها به نام حیوانات مرسوم بوده است.

بگذریم...

تروا شهری با قلعه هایی بزرگ بوده که همین موضوع زمینه را برای تصرفی حماسی آماده می کند. بر تاریخدانان روشن است که تروا چندین بار ساخته و نابود شده است، در نتیجه تعجبی ندارد که یک یونانی باستانی از تنها یک جنگ تروا سخن بگوید.