فکر میکنید اگر دوست دوران کودکیتان را ببینید که مفلوک و بی خانمان گوشهای از خیابان افتاده چه میکنید؟ احتمالا بیشتر ما به روی خودمان نمیآوریم که او را میشناسیم و به راه خود ادامه میدهیم تا کسی ما را با او نبیند و باعث شرمندگی ما نشود. اما انسان های بزرگی هم هستند که حتی در بدترین شرایط هم به احترام دوستی هرچند کوتاه مدت خود تمام تلاششان را برای کمک به دوستشان میکنند.
پاتریک هینگا مرد معتاد و بی خانمان و از دست رفتهای بود تا اینکه به طور اتفاقی همکلاسی سابقش، وانجا را ملاقات کرد و زندگیش دگرگون شد. پاتریک به خاطر اعتیادش سالها با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکرد. ابتدا به علت مصرف سیگار و ماریجوانا از مدرسه اخراج شد و این آغاز انحطاط او در زندگی بود.
مادرش سعی داشت به او کمک کند و بدین منظور پاتریک را به یک بیمارستان روانی برد تا اعتیادش را ترک کند. پاتریک چند بار از بیمارستان فرار کرد و دوباره پذیرش شد. او بسیار شکایت میکرد و به همه میگفت: به او داروهای روانی میدهند و مثل یک بیمار روانی با او رفتار میکنند، در حالی که بیمار روانی نیست. و به همین دلیل از بیمارستان فرار میکرد. اما وقتی از بیمارستان خارج میشد، کاملا برهنه در خیابانها میچرخید یا بین زبالهها سرگردان بود.
پاتریک در بیمارستان روانی اعتیادش را ترک نکرد بلکه با یک ماده بدتر آشنا شد. وقتی پاتریک هیچ نشانهای از بهبودی نشان نداد، سرانجام یک بار برای همیشه فرار کرد و در خیابانها پریشان و سرگردان شد و از هر کجا که میتوانست موادش را تامین میکرد. مادرش هنوز با آوردن غذا سعی میکرد به او کمک کند. مردم همیشه به آنها خیره میشدند و میخندیدند و آنها را مسخره میکردند.
تا اینکه یک روز گوشه خیابان همکلاسی قدیمی خود وانجا را دید. وانجا شروع به صحبت با پاتریک کرد. پاتریک از آرزوی خود برای ترک زندگی در خیابان و شروع یک زندگی جدید گفت. وانجا فورا او را به یک مرکز توانبخشی برد و برای درمان او از طریق شبکههای اجتماعی حمایت و کمک مالی دریافت کرد. او برای بعد از بهبودی پاتریک هم برنامه ریزی کرد و کمک کرد کسب و کار خودش را راه بیندازد و فروشگاهی به نام هینگا راه اندازی کند.
بعد از سم زدایی پاتریک از مواد مخدر و ترک اعتیادش، زندگی جدید و باورنکردنی او شروع شد. او از وانجا به خاطر شانس زندگی دوباره که به او داده سپاسگزار است. تصاویر قبل و بعد از این تحول باورنکردنی است، به نظر میرسد او واقعا یک مرد دیگر است. داستان پاتریک ثابت میکند که با کمی کمک از طرف انسانهای خوب، هرگز برای تغییر در زندگی دیر نیست.