// ۰۸ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۴۷

عصبانی شدن و فریاد کشیدن پدر، مادرها در برابر کارهای بچه ها فایده ای ندارد ، جز اینکه این نوع رفتار را به کودکان آموزش می دهد!!! از کوره در رفتن و بد رفتاری کردن، به آنها یاد نخواهد داد، که وقتی خودشان از کوره در رفتند و بد رفتاری کردند، چطور رفتار کنند!

چطور پدر، مادر خونسردی باشیم؟
چه جور پدر، مادرهایی، وقتی که بچه کار ناشایست انجام می دهد، خونسردی خود را حفظ می کنند؟ البته پدر مادری که گاه وبیگاه خونسردی خود را از دست ندهند، از تک شاخ هم نادر ترند. به هرحال عصبانی شدن و فریاد کشیدن پدر، مادرها ثمری هم ندارد. پس اگر خونسردی خود را حفظ کنید، برای همه بهتراست .

 

من به عنوان یک پدر می توانم تعداد دفعاتی که عصبانی شدم را با انگشتان دستم بشمارم- البته ، آن دست باید نامحدود انگشت داشته باشد ومن نامحدود زمان برای شمردن آن انگشتان. به هرحال، از یک چیز مطمئنم: این روزها من جزء پدرهای آرام هستم. هنوزم گاه گاهی عصبانی می شوم (من هم آدم هستم)، اما نه هر روز و یا هفته ای یک بار.

 

راز من چیست؟ یک عالمه تمرین آگاهانه. من متوجه شدم فریاد زدن و تنبیه کردن فایده ای ندارد.
اجازه بدهید دوباره بگویم: فریاد زدن و تنبیه کردن از روش های غیر موثر والدین است. اگر این روش ها موثر بود، ما پدر مادر های فوق العاده ای بودیم و بچه ها باید بعد از داد وبیدادهای ما عالی رفتار می کردند.

 

اما داد و فریاد موثر نیست، لازم نبود در کلاس های تخصصی پدر، مادر بودن شرکت کنم، تا این ها را یاد بگیرم: من این را در بچه های خودم دیدم. مطمئنا، من هم می توانم فریاد بزنم، و اگر تصور کنند من دست روی آنها بلند می کنم، در هاله ترس فرو می روند. که در این صورت به جای آموزش خوب رفتار کردن، ترسیدن از من را یاد می گیرند. وحتی بدتراز این، به آنها یاد می دهم، به جای حل وفصل مشکلات با گفتگو و رسیدن به راه حلی صلح آمیز، هر وقت عصبانی هستند فریاد بزنند و هر مشکلی را با پرخاشگری حل کنند.

 پدر و مادر خونسرد, نحوه برخورد صحیح با بچه ها,رفتار بچه ها

 به آنها یاد می دهم که همیشه خواسته من از خواسته آنها مهم تر است، و برای دستیابی به خواسته هایم، کارهای وحشتناکی هم انجام می دهم، به هرقیمتی که شده، حتی به قیمت روابطمان.

 

این ها چیزهایی نیستند که می خواهم به بچه هایم یاد بدهم. می خواهم آنها بدانند روابط ما خیلی مهم تر از این است که بخواهم آنها را مجاب کنم که چطور باید رفتار می کردند.

 

و بله، درک می کنم که بچه ها باید حد ومرزی داشته باشند – من هم به حد و مرز اعتقاد دارم. آنها متوجه شدند که ، اگر از این حد ومرز پایشان را فراتر بگذارند، اصلا” برایم خوشایند نیست.

 

و بله، درک می کنم باید نحوه صحیح رفتار کردن را به آنها یاد دهم. اما اصلا” اعتقاد ندارم که فریاد زدن نحوه آموزش رفتار صحیح است. از کوره در رفتن و بد رفتاری کردن، به آنها یاد نخواهد داد، که وقتی خودشان از کوره در رفتند و بد رفتاری کردند، بعد چطور رفتار کنند.

 

چون نمونه های زیادی برای بچه ها مطرح می کنیم – که وقتی اوضاع بر وفق مراد نیست چطور رفتار کنیم – و این نمونه ها خیلی مهمتر از تعیین قوانین برای آنهاست. آنها همیشه درس هایشان را از این نمونه ها می گیرند.

 

خودم را متعهد میکنم که پدری آگاه و آرام باشم، حتی اگر گاهی از تعهدم، تخلف کردم. زمانی که از تعهدم تخطی می کنم، عذر خواهی می کنم و درباره اشتباهم صحبت می کنم. چون این نمونه  فرزندان من درباره رفتارهای بعد از بد رفتاری  خواهد بود.

وقتی هیچ چیز خوب پیش نمی رود، یک عالم آموزه برای حفظ خونسردی هست:

پدر و مادر خونسرد, نحوه برخورد صحیح با بچه ها,رفتار بچه ها

آرامش پدرانه و مادرانه خود را حفظ کنید 

 این راجب به شما نیست

ما والدین عادت داریم از رفتار بد بچه ها برنجیم، انگار هر کاری آنها انجام می دهند انتقاد از ما ویا اعتقادات ماست، یک دلخوری شخصی. به همین دلیل خشمگین می شویم. عصبانیت کمکی نمی کند، اما همانطور که ذکر شد ما تصور می کنیم آنها برعلیه ما رفتار می کنند. آنها واقعا” کاری بر علیه ما انجام نمی دهند، آنها بچه هستند و نمی دانند وقتی چیزی می خواهند یا عصبانی هستند چطور رفتار کنند. موضوع سر این است که آنها چه مشکلی راپشت سر می گذارند، وفقط اگر دائم سوال پیچشان نکنیم، می توانیم منصفانه تر با مشکلشان برخورد کنیم و کمکشان کنیم.

 

راهنما باشید نه خود رای

بچه ها باید یاد بگیرند که راهشان را در این دنیا پیدا کنند، چون ما همیشه نیستیم که به آنها بگوییم چطور رفتار کنند. پس بهترین روش آموزش به آنها این نیست که دائم قوانین وضع کنیم و غر بزنیم که چطور رفتار کنند. اگر تمام رفتارشان را برایشان دیکته کنیم، هیچ گاه تصمیم گیری برای زندگی خود را یادنمی گیرند.باید به آنها فرصت داد که خودشان، البته با رعایت حد و مرزهایی، تصمیم گیرنده زندگی خود باشند و در زمان نیاز راهنمایشان باشیم. تصور کنید که آموزگار هستید نه دیکتاتور قبض روح کننده

 

نیاز آنها چیست؟

وقتی کارها بر وفق مرادشان نیست، وقتی عصبانی هستند، وقتی ترسیده اند… واقعا ” بچه های شما به چه چیزی نیاز دارند؟ فریاد زدن و تهدید کردن های شما کمکی نمی کند- خودتان را جای آنها بگذارید (و تصور کنید که بچه هستید ) و از خودتان بپرسید آیا دوست داشتید، وقتی آشفته اید، دیگران سر شما فریاد بزنند؟ واکنش شما چه بود اگر فردی بزرگتر و قدرتمند تر از شما فریاد می زد و تهدیدتان می کرد؟ مطمئنا” دوست نداشتید، و از آن بزرگتر دلخور می شدید. در این لحظات چی چیزی کمک می کند؟ شاید کمی تسلی دادن؟ یا اینکه در آرامش درباره مسئله گفتگو کردن، دنبال راه حل گشتن. یک کم همدلی و همدردی. وبله، اگر واقعا” پای آسیب زدن به خودشان در میان باشد، باید حرفهای جدی زد و اختیارات آنها رامحدود کرد.

  

درنگ کنید

در لحظه ای که عصبانی هستید، بهتراست که از موقعیت دور شوید، نفسی بکشید و آرام شوید. وقتی آرام تر شدید گفتگو کنید و درست فکر کنید. البته که سخت است، زیرا ما پدر، مادر ها عجول هستیم و می خواهیم همه چیز زود سرو سامان بگیرد. اما وقتی عصبانی هستیم بسیار دشوار است که درست تصمیم بگیریم، با آرامش صحبت کنیم و منطقی رفتار کنیم. ضمنا” این درمورد بچه ها هم صدق می کند.

 

 تامل کنید و شرایط را بازبینی کنید

وقتی در شرایطی هستید که فشار زیادی را تحمل می کنید ، تا هنوز خیلی شدیدتر نشده، نفس عمیق بکشید. درنگ کنید. یک نگاه به خودتان بیاندازید، درمانده اید و عصبی. برای این درماندگی به خودتان رحم کنید. که هم طبیعی است و هم صحیح. بی خیال مشکلات شوید، برای خوتان آرزوی شادی کنید، و یک نفس دیگر بکشید. اگر امکان دارد، دقت کنید بچه های شما هم مثل شما عذاب می کشند، آنها به دلسوزی شما نیاز دارند.

 

متعهد شوید، که به فکر بچه ها باشید

در واقع من به بچه هایم قول دادم که تا جایی که ممکن است، پدری متعهد باشم و از آنها خواستم، ناظر من باشند. هر وقت حین عصبانیت مچم را گرفتند، باید یک دلار برای بستنی خوردن کنار بگذارم و این کمکم کرد، بچه های من تا به حال با صدای بلند با من صحبت نکردند. طفلکی ها – حالا دیگر بستنی نمی خورند.( شوخی کردم ما هنوز بستنی می خوریم).

 

بدانید که عیبی ندارد اگر اشتباه کنید

احتمالا” مشکلاتی هست، اما باید از آنها درس گرفت. ببینید کجای راه را اشتباه رفته اید. زمانی که مشکلی پیش روی شماست، متعهد باشید و این گامی مثبت به سوی پدر و مادری متعهد و دلسوز بودن است. عملکردهای خودتان را مرور کنید، و به جای سر خوردگی، ببینید چطور می توانید بهتر از سابق باشید، و برای اتفاقات بعدی برنامه ریزی کنید.وقتی عصبانی هستید نباید تصمیم بگیرید، برنامه ریزی های زمان آرامش حایز اهمیت است. دوباره زمانی که مشکل پیش آمد، همان برنامه ریزی را بررسی کنید، تا اینکه برنامه ریزی های شما همگام با مهارت های دلسوزانه شما روز به روز بهتر شود.

 

مشکل اینجاست که ما پدر، مادر ها درباره رفتار بچه ها یک سری ایده آل در ذهن داریم. ما تصور می کنیم بچه ما باید ایده آل باشد، اما در واقع آنها ایده آل نیستند، آنها واقعی اند. خطاهایی دارند، همانطور که ما داریم. آنها نیازمند کمک هستند، اشتباه می کنند، عصبانی می شوند، مایوس می شوند. ما هم همینطور. بیاید محاسبه کنیم که وقتی اشتباه می کنیم، آشفتگی های زندگی را چطور سر و سامان می دهیم، با عصبانی شدن ، مایوس شدن این کارها را به بچه ها هم یاد می دهیم.

 

بچه ها را همانطور که هستند، بپذیریم. عاشقانه دوستشان داشته باشیم و به جای فریاد زدن، آنها را در آغوش بگیریم. در بین تمام ابزارهای پدرانه ام، معلمی موثر تر از در آغوش گرفتن پیدا نکردم.

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.