این یادداشت، نگاهی میاندازد به برخی از مهمترین عوامل تعیینکننده در عشق که میتوانند روی جذابیت تاثیرگذار باشند.
۱٫ نزدیکی جغرافیایی
هرچند اغلب مردم به نزدیکی یا مجاورت جغرافیایی (برای مثال همشهری یا هموطن بودن) بهعنوان یک عامل مهم در پیدایی عشق توجه نمیکنند، اما باید گفت این عامل، یکی از مهمترین متغیرها در این ارتباط است. سوال این است که چرا مجاورت جغرافیایی چنین نقش مهمی دارد؟
روانشناسان اجتماعی چند دلیل قابلقبول و منطقی در اینباره ارائه دادهاند. اولین دلیل اینکه الفت و آشنایی باعث پرورش احساس دوست داشتن و عشق میشود. مطالعات در این زمینه نشان داده وقتی ما بهطور مکرر در معرض محرکهای جدید و ناآشنا مانند موزیکهای جدید، تابلوهای نقاشی، صورت انسانها، خیابانها، میادین و مجسمهها و… قرار میگیریم، در اثر تکرار و در نتیجه مانوس شدن با این محرکها، علاقه و اشتیاقمان به آنها روزبهروز بیشتر میشود. چنین مسالهای توجیهکننده این است که چرا مردم چیزهایی یا افرادی را که برای آنها آشنا یا ملموس هستند، بر چیزهای دیگر ترجیح میدهند. بهعلاوه، نزدیکی یا مجاورت جغرافیایی باعث میشود افراد مکررا یکدیگر را در مکانهای مشترک و هنگام انجام فعالیتهای مشابه ببینند، فعالیتهایی که میتواند نشاندهنده علایق مشترک بین آنها نیز باشد و به این دلیل نیز جذب یکدیگر شوند. تکرار شدن مداوم انسانها برای یکدیگر، حسی از دلبستگی عاطفی در آنها بهوجود میآورد که در نهایت باعث شکلگیری رابطه عاشقانه میشود.
۲٫ تشابهات و همسانیها
شباهتهای فردی از عوامل مهم و تاثیرگذار در تعیین افرادی است که ما عاشق آنها میشویم. ما اغلب عاشق افرادی میشویم که در زمینههای مختلف فکری، ارزشی، نگرشی، اعتقادی، مذهبی، ذهنی و علایق و تفریحات با آنها همسانی و تشابه داشته باشیم. از نظر احساسی و شهوانی نیز، جذب افرادی میشویم که از جذابیتهای جسمی و ظاهری مشابهی با آنها برخورداریم. این تشابهات حتی در زمینه مسائل تحصیلی، مالی و حتی گروههای سنی نیز وجود دارد. البته همیشه موارد استثناء در این ارتباط نیز وجود دارد یعنی ممکن فردی عاشق کسی شود که در این حوزهها مشابهت چندانی با هم ندارند. این مساله نشاندهنده پیچیده بودن مفهوم عشق و غیرقابل تبیین بودن آن است.
علاوه بر این مسائل، ویژگیهای شخصیتی نقش بسیار مهمی در فرایند عاشق شدن و تداوم روابط عاشقانه دارند و حتی در موارد متعدد نیز تفاوتها و تضادهای دیگر را در خود حل میکنند؛ ما معمولا جذب افرادی میشویم که از نظر ویژگیهای شخصیتی به ما شبیهاند.
افرادی که نگرشها، ارزشها و علاقهمندیهای مشابهی دارند، در فعالیتهای مشابهی مشارکت میکنند. از این مهمتر، بهطور معمول افرادی که افکار و ایدههای مشابهی با هم دارند، راحتتر با هم کنار میآیند، ارتباط برقرار و مشکلاتشان را حل و فصل میکنند. همچنین افرادی که جهانبینی نزدیکی و تجارب فردی مشابهی دارند، راحت مورد حمایت هم قرار میگیرند. البته عکس این مساله نیز صدق میکند. شباهتهای پذیرفتهشده در دیگران، میتواند باعث جذب شدن ما به آنها شود زیرا تمایل شدیدی به پذیرفته شدن و درک شدن بهوسیله کسانی داریم که ما را دوست دارند. به عبارت دیگر، از آنجا که نیازمند حمایت و تایید اجتماعی و عاطفی افرادی هستیم که ما را دوست دارند، به همین دلیل جذب کسانی میشویم که به ما شباهت دارند و احساس میکنیم که میتوانند ما را دوست داشته باشند.
۳٫ عکسالعمل متقابل
عکسالعمل متقابل، قانونی است که بهسادگی بیان میکند وقتی کسی را مورد محبت خود قرار دهید، او نیز علاقهمند به ابراز محبت میشود. این مساله میتواند یکی از مهمترین عوامل در شکلگیری عشق و علاقه به یکدیگر شود. مردم دوست دارند نسبت به تعریف و تمجید، ابراز محبت و سایر انواع بیانات احساسی که از آنها به عمل میآید، واکنش مثبتی از خود نشان دهند و به نوعی مقابله بهمثل کنند. مطالعات متعدد در اینباره نشان میدهد افرادی که در روابط بینفردی بیانات عاطفی و عاشقانه دریافت میکنند، تمایل زیادی دارند که پاسخهای مشابهی به طرف مقابل خود دهند. در یک چرخه سالم، چنین واکنشهای باعث افزایش کمی و کیفی روابط بین فردی میشوند؛ وقتی به گرمی با افرادی که احساس میکنیم نظر مثبتی نسبت به ما دارند، برخورد میکنیم، اغلب با این رفتار آنها را تحریک میکنیم که ما را بیشتر دوست داشته باشند. بهعلاوه، عزت نفس ما با این احساس که دیگران ما را دوست دارند، افزایش مییابد و ما نیز دوباره واکنش مثبت نشان میدهیم. آگاهی از این موضوع که کسی ما را دوست دارد باعث افزایش احساس تعلق و دوست داشتن ما نسبت به آن فرد میشود و در نتیجه چنین رابطهای عزتنفسمان ارتقا مییابد.
۴٫ جذابیت جسمی
اهمیت جذابیت جسمی در شکل دادن به روابط عاشقانه کاملا مشخص و محرز است. مطالعات نشان میدهند افرادی که از جذابیت جسمی برخوردار هستند، احتمال بیشتری دارد که به عنوان دوست یا معشوق انتخاب شوند زیرا احتمالا دوستداشتنیتر، احساسیتر، شادتر، لایقتر، اجتماعیتر و مهربانتر از افرادی به نظر میرسند که از جذابیت جسمی برخوردار نیستند اما سوال این است که چرا زیبایی ظاهری چنین نقش مهمی در روابط بین فردی و از آن مهمتر در روابط عاشقانه ایفا میکند؟
برای پاسخ به این سوال باید از دیدگاههای زیباییشناسی به مساله توجه کنیم؛ همه ما از دیدن عکس، فیلم، گل یا یک شخص زیبا یا یا شنیدن موسیقی لذت میبریم. عامل بعدی این است که ظاهرا بیشتر مردم معتقدند افرادی که زیبا هستند، احتمالا ویژگیهای فردی مطلوبتری نسبت به افراد نازیبا از خود نشان میدهند.
براساس نتایج شواهد، مردم زیبایی ظاهری را نوعی نشانه سلامت جسمی میدانند و ما به شکل بالقوه جذب افراد سالم میشویم اما محققان همیشه به دنبال پاسخ به این سوال بودهاند که آیا هر دوجنس به یک اندازه جذب زیبایی ظاهری میشوند یا به یک اندازه به اشکال مختلف بیان زیبایی ظاهری واکنش نشان میدهند؟
نتایج برخی مطالعات در این زمینه نشان داده است در یک رابطه طولانیمدت مردان بهطور معناداری برجذابیت ظاهری طرف مقابل تاکید داشتهاند در حالی که زنان عمدتا بر ویژگیهای دیگری مانند جاهطلبی، شأن و مقام، وضعیت مالی، عاطفه و ویژگیهای شخصیتی.
مطالعات در فرهنگهای مختلف نیز نتایج مشابهی داشته است؛ بدون استثنا مردان بیشتر از زنان به جذابیت ظاهری و جوانی طرف مقابل خود توجه میکنند. در مقابل زنان ترجیح میدهند طرف مقابل مسنتر، دارای وضعیت مالی خوب،
قابل اطمینان و فردی کوشا باشد. البته نه به این معنا که جذابیت ظاهری برای زنان اهمیتی ندارد. در حقیقت جذابیت ظاهری عنصر بسیار مهمی برای آنها تلقی میشود البته بعد از وضعیت مالی و مطمئن بودن طرف مقابل.
۵٫ جذابیت جنسی
چه چیزی باعث میشود زنان و مردان از فرهنگهای مختلف، باوجود تفاوتهای متعدد و ترجیحات گوناگون، جذب یکدیگر شوند و در ظاهر، سازگاری باثباتی با هم پیدا کنند؟
برای پاسخدهی به این سوال، باید از دیدگاه اجتماعی- بیولوژیکی دیوید باس، روانشناس آمریکایی کمک گرفت. نظریه باس، نیاز به تکامل را مطرح میکند. از این دیدگاه، نیاز به تکامل در نوع بشر است که ترجیحات وی را تعیین میکند، درست همانند سایر حیوانات که برای تکامل نوع خود، قویترین و بهترین جفت را برمیگزینند تا نسل بعدی تکاملیافتهتر باشد. مردان جذب زنان جوان و زیبا میشوند زیرا این ویژگیها به شکل بالقوه موفقیت تولیدمثل و زایش نسل بعدی را تضمین میکند. به طور ساده یک زن جوان نسبت به یک زن مسن، سالهای بیشتری برای تولیدمثل موفق در پیش دارد. بهعلاوه، داشتن پوستی صاف و بدون لک، اسکلتبندی قوی و عضلانی، موهای درخشان و دیگر ویژگیهای فیزیکی نشاندهنده وضعیت مطلوب سلامت در فرد است.
از طرف دیگر، ترجیحات زنان برای انتخاب فردی مسنتر با جایگاه اجتماعی و مالی مناسب میتواند تضمینکننده آینده فرزندانشان باشد، جوانی و جذابیت ظاهری برای زنان اهمیت چندانی ندارد زیرا در فرآیند زاد ولد، توانایی فیزیکی مردان و سن و سال آنها، نسبت به سن و وضعیت فیزیکی زنان، تاثیر چندانی نخواهد داشت.