پدر و مادر اولین کسانی هستند که متوجه رشد حرکتی، رشد کلامی و کارهای ذهنی فرزند خود می شوند. رشد زودرس حرکتی، کلامی و ذهنی از ویژگی های کودکان دارای هوش بالا است.
این کودکان مستقل تر از سایر بچه های هم سنشان هستند و کنجکاوی های بیشتری نسبت به محیط اطرافشان از خود نشان می دهند.
البته سن هوش انسان تا ۱۵ سالگی افزایش پیدا می کند بنابراین آزمون هوشی افراد ۱۵ ساله و بالاتر یکسان است.
کودکان تیزهوش کنجکاوترند. مرتب راجع به مسائل مختلف سؤال می کنند. یک کودک تیزهوش وقتی در مورد مورچه سؤال می کند از والدین خود توضیح کاملی درباره نحوه زندگی آنان می خواهد. آنان می خواهند به عمق مسائل فرو بروند. کودکان تیزهوش با توجه به این که قدرت فراگیری بالایی دارند ممکن است با کودکان عادی همسال خود خیلی احساس هماهنگی نکنند.
بنابراین مایلند که با افراد بزرگتر نشست و برخاست نمایند. افراد بزرگتر هم آنها را کمتر می پذیرند. بنابراین، این خطر وجود دارد که کودکان هوشمند تا اندازه ای احساس سرخوردگی و عدم رضایت کرده و منزوی بشوند. اما جای نگرانی نیست؛ زیرا اینها کاملا موقتی است.
به این ترتیب که این بچه ه با توجه به هوش بالایی که دارند بزودی می آموزند راه هایی برای برقراری ارتباط بهتر با دیگران پیدا کنند.
اغلب والدین این کودکان نگران این مسئله هستند که مبادا فرزندشان گوشه گیر شود و مهارت های عادی زندگی را فرا نگیرد. در حالی که دیده شده این کودکان اجتماعی تر از سایر مردم هستند و بسیار راحت تر می توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند.
در واقع اگر کودکی گوشه گیر و منزوی بود و این مسئله تداوم داشت باید مشکوک شویم که شاید هوش او کافی نیست یا مبتلا به بیماری روانی و رفتاری از جمله اوتیسم (درخودماندگی) باشد. بنابراین همه چیز کودکان تیزهوش نویدبخش است.
آنها راجع به مسائل زندگی هم دیدگاه های جالبی را عنوان می کنند. دلشان می خواهد از هر چیزی سردر بیاورند. برای نمونه می توانند ساعت ها به حرکت مورچه ها یا جنبش برگ های یک درخت و یا طلوع و غروب خورشید نگاه کنند. این کار برای آنان بسیار جالب است.
آنان در مسائلی که از نظر دیگران ساده و بدیهی و عادی است می توانند ساعت ها بررسی و تفحص کنند و در واقع گفته می شود که دانشمندان و هنرمندان کودکان باهوشی هستند که توانمندی های دوران کودکی شان یعنی «کنجکاوی» خود را حفظ کرده اند.
یک دانشمند همیشه همواره در تلاش برای یافتن پاسخ سؤالات خود است. او می خواهد روابط بین اشیاء را کشف کند. او دنیای خیالی می سازد و شخصیت های خیالی می آفریند.
این کودکان تمایل زیادی به فعالیت های هنری دارند. والدین باید این خصوصیات را در فرزندشان تشویق کنند، زیر رشته های هنری راهگشای مسیرهای جدیدتری در زندگی آینده آنان است.
کمال طلبی این بچه ها را چگونه می توان کنترل کرد؟
– کودکان تیزهوش دلشان می خواهد بیشتر بدانند و چون از مسائل آگاهی بیشتری دارند، از این رو توقعات و خواسته هایشان نیز به همان نسبت بیشتر است.
آنان به علت هوش بالایشان محدودیت ها را بهتر می پذیرند. به طور کلی باید گفت: معمولا والدین دارای فرزند تیزهوش در کنار آمدن با آنان دشواری زیادی ندارند. مشکل در مورد کودکانی است که از هوش بالایی برخوردار نیستند.
آنان به طور ناخودآگاه تمایل دارند که این نقص خودشان را با داشتن امکانات ظاهری بیشتری جبران کنند. برای نمونه از والدین خود تقاضای لباس و کفش های گرانقیمت می کنند. در حالی که کودک باهوش به این چیزها توجه زیادی ندارد.
برای او کارکرد اشیاء مهم است نه ظاهر آنها. بنابراین یک لباس برای آن اندازه جذاب نیست که احیانا داشتن یک خودنویس ممکن است برایش جالب باشد. او رفتن به موزه را به رستوران ترجیح می دهد و… بنابراین والدین به راحتی می توانند با بچه های تیزهوش کنار بیایند.
برای تربیت این کودکان چه فاکتورهایی را باید در نظر گرفت؟
– باید توجه کرد که این کودکان به خاطر هوش بالایشان در یک محیط مصنوعی قرار نگیرند. دیدگاه امروزی در مورد تعلیم و تربیت کودکان، دیدگاه یکپارچه سازی و انسجام است. این دیدگاه می گوید: تمامی کودکان باید در جامعه با یکدیگر منسجم شوند.
بنابراین بهتر است از همان دوران مدرسه کودکان دارای ضرایب هوشی پایین تر در کنار کودکان عادی تحصیل کنند که البته این شامل کودکان کم بینا و کم شنوا نیز می شود.
و همین طور کودکانی که هوش بالاتری دارند بهتر است در کنار کودکان عادی درس بخوانند. دیدگاه جداسازی کودکان مدتهاست که از نظر علمی و اخلاقی و انسانی مردود شناخته شده است.
در واقع حق نداریم با آنان شبیه به ابزار رفتار کنیم و بگوییم که اینها به علت داشتن هوش بالاتر مستحق تربیت بهتری هستند تا در آینده از تربیت آنان بهره بیشتری ببریم.همه کودکان چه باهوش و چه کم هوش انسان هستند و در درجه اول ما باید شأن و کرامت انسانی را که خداوند در وجود هر انسانی به ودیعه گذاشته برای همه اقشار رعایت کنیم.
نه کودک کم هوش به خاطر هوش کم خود باید سرزنش شود و نه کودک باهوش به خاطر هوش خدادادی اش باید مورد ستایش قرار بگیرد. آنها باید بفهمند که تفاوت انسان ها دلیل بر تفاخر و تمایز آنها نیست.
هوش در صورتی ارزش پیدا می کند که در جهت رفاه موجودات دیگر مورد استفاده قرار بگیرد. یک فرد باهوش نباید خود را از دیگران جدا کند. او بهتر از هرکسی می تواند با دیگران همدلی کند و خودش را جای آنان قرار دهد. او هیچ وقت اطرافیانش را به خاطر نارسایی هایی که در وجودشان هست سرزنش نمی کند. در حالیکه افراد دارای هوش پایین به افراد دیکتاتور و ستمگری تبدیل می شوند که فکر می کنند همه باید مثل آنان فکر کنند.
افراد باهوش همیشه مهربان هستند و خود را به خاطر برآورده شدن نیازهای دیگران در درجه دوم قرار می دهند.
همانطور که در ابتدا اشاره کردم رشد عاطفی در صورت ارتباط با دیگران حاصل می شود. تنها از این طریق می توان از نحوه زندگی افراد و خواسته هایشان مطلع شد. جدا کردن این کودکان از دیگران نوعی احساس خودبزرگ بینی در آنان به وجود می آورد. بدترین آفتی که یک انسان ممکن است به آن مبتلا شود.
والدین برای تربیت فرزند تیزهوششان نیاز به چه ابزاری دارند؟
مغز انسان در اثر محرک های محیطی رشد می کند بنابراین هرچقدر که پدر و مادر محیط غنی تری از جهت آموزش و پرورش برای فرزندشان به وجود بیاورند کودک احتمال رشد هوشی بیشتری خواهد داشت.
برای نمونه با او حرف بزنند به سؤالات او پاسخ دهند. برایش کتاب بخوانند، او را به گردش ببرند و جانوران مختلف را به او نشان بدهند. از کودک بخواهند که با آنها صحبت کند. راجع به مسایل عملی صحبت کنند. موسیقی کلاسیک تأثیر زیادی در رشد هوشی افراد دارد تمامی اینها در پرورش استعداد اولیه کودک نقش زیادی دارد.
خوشبختانه کشور ما از جمله کشورهایی است که در آن به کتاب های کودکان توجه زیادی می شود. در واقع حتی گروه های سنی مختلف هم حتی برای خودشان کتاب دارند این طبقه بندی ها کاملا علمی است.
یعنی توصیه می کنم که والدین با توجه به طبقه بندی سنی کتاب ها، آن را انتخاب کنند. اما مهم تر از هر کتابی، ارتباط با والدین و با همسالان دیگر است. پدر و مادر نباید فرزندشان را به امان خدا و جلوی تلویزیون رها کنند. بلکه باید با آنها گفت وشنود داشته باشند.
گفت وشنود، یک ارتباط دو جانبه است که موجب رشد بیشتر فکری می شود. وقتی ما با کسی از نزدیک صحبت می کنیم هم چشمان ما حرکت می کند، هم گوش ما و هم سایر حواس ما در آن جا ارتباط دارند. در حالی که ارتباط با تلویزیون یک ارتباط دو سویه است. چون فقط گوش و چشم کار می کند. تعاملی نیست که روی ما تأثیر بگذارد یا برعکس.
علت خودکشی برخی از این کودکان در سن بلوغ چیست ؟
علتش این است که والدین با گمان اینکه کودک باهوش آنها باید در شرایطی جدا از بچه های دیگر پرورش پیدا کند آنها را از یک زندگی عادی محروم می کنند.
در حالی که این بچه دلش می خواسته بازی هم بکند بنابراین این کودک دچار بحران عاطفی شده احساس تنهایی کرده و واقعاً این مسئله دیده می شود که کودکان باهوشی که مربیان فهمیده ای ندارند ممکن است متأسفانه فشار زیادی بر آنها وارد شود و از جامعه جدا شوند.
احساس کنند که تک افتاده اند و کسی را ندارند که با آنان صحبت کند. رشد هوشی و عاطفی خیلی خوبه که همزمان با یکدیگر انجام بشه