دانلود رمان لبخند خورشید اثر عاطفه منجزی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
مهتاب خبرنگار است، ولی عواطف بسیار زیاد و انسان دوستانه اش او را همیشه درگیر کمک به افراد نیازمند کرده است.
به همین دلیل برای کمک به زینب و فرزند خردسالش که به شدت مورد آزار و اذیت شوهرش قرار دارند، سیاوش با سماجت آریا زند که یک وکیل زبده ولی مخالف با زنان است را وادار می کند که از او دفاع کند و برای نجات زینب قرار می شود که…
خلاصه رمان لبخند خورشید
_وای نه، نه… خاموش نشو، وااای… نه!
محکم کوبید روی فرمان و با حرص گفت:
_لگن بی خاصیت، همیشه سر بزنگاه قالم می ذاره!
پیاده شد و کاپوت ماشین را بالا زد.
سرش را برد پایین و در تاریکی شب زل زد به دل و روده ی روغنی و دود گرفته ی ماشین.
دو ساعت بعد مثل موش آب کشیده وارد حیاط شد.
بی توجه به باران ریز و تندی که به سر و صورتش می بارید، کنار حوض کوچک ایستاد.
شیر آب را باز کرد و با حوصله گل های ماسیده به اطراف کفش کهنه و رنگو رو رفته اش را پاک کرد.
تازه کفش هایش تمیز شده بود که صدای تیز و خشمگین آذر از جلوی در هال بلند شد:
_دختر! مگه عقل تو سرت نیست؟
وقت دیگه ای نبود که زیر بارون وایسادی کفش هاتو برق می ندازی!
مهتاب مثل همیشه تبسمی گرم چاشنی حرف هایش کرد و با ملایمت جواب داد:
_سلام. چرا الکی حرص می خوری؟ تموم شد، اومدم.
جلوی در، کفش هایش را جفت کرد روی پادری ایستاد و پالتوی خیسش را به جا رختی آویزان کرد…