۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستانک» ثبت شده است
دعای مظلوم از صد هزار برج می گذرد
- ۲۵ مهر ۹۶
- ۰۹:۴۹
- 0
وقتی سلطان علا ءالدین بالای شهر را به اتمام رسانید، به بهاءولد (پدر مولانا و از عرفای نامدار آن زمان) گفت: یک بار گرد باروی شهر آمده، تفرج فرمایید.
روزی حکایتی
- ۲۵ مهر ۹۶
- ۰۹:۴۹
- 0
روزی زنی که نوزاد مرده اش را بغل کرده بود، شیون کنان پیش بودا رفت. بودا گفت: «در این شهر به هر خانه ای که می خواهی برو و جایی را پیدا کن که مرگ را در آن نشناسند. اگر چنین جایی را پیدا کردی، قدری خردل برایم بیاور تا یادت بدهم که چگونه بر مرگ غلبه کنی.
ر. ک. نارایان
ترجمه مهدی غبرایی
منبع:روزنامه قدس
حکایت خواندنی پاسخ حکیمانه
- ۲۲ مهر ۹۶
- ۲۲:۴۸
- 0
ندیم سلطان، حکیمی را به صحرا دید که علف می چید و می خورد. گفتش که:
اگر به خدمت شاهان درمی آمدی، نیازمندخوردن علف نمی شدی،
پاسخ داد: تو نیز اگر علف می خوردی، نیازمند خدمت شاهان نبودی.
منبع: کشکول شیخ بهایی
حکایت مصیبت
- ۲۲ مهر ۹۶
- ۲۲:۴۷
- 0
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد .
پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی.
گفت: ای پدر فرمان تراست، نگویم و لیکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟
گفت: تا مصیبت دو نشود، یکی نقصان مایه و دیگری شماتت همسایه.
گلستان سعدی