پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد.حال دختر خوب نبود.نیازفوری به قلب داشت.از پسر خبری نبود.دختر با خودش می گفت:میدونی که