اعتقاد به اصول دین باید از روی تحقیق باشد، نه تقلید.کسی که به اصول دین اعتقاد ندارد، از دین بیرون است. در آغاز برخی از رسالههای عملیه از اصول دین سخن رفتهاست. توحید، نبوت و معاد اصول دین اسلاماند و دو اصل امامت و عدل از مسلّمات مذهب شیعهاند و هر کس به آنها ایمان ندارد از مذهب شیعه بیرون است گر چه از اسلام بیرون نیست. اصول دین مقدس اسلام پنج است:
1 ـ توحید 2 ـ عدل 3 ـ نبوت 4 ـ امامت 5 ـ معاد.
1ـ توحید
توحید آن است که انسان بداند جهان را (خداى یکتا) آفریده و به آن هستى بخشیده و همه چیز در دست اوست بنا بر این آفرینش، روزى دادن، زنده نمودن، سلامتى، مرض... همه و همه به اراده اوست.
(إنما أمره إذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون)(.ترجمه: هرگاه خداوند چیزى را اراده کند انجام مى گیرد.
دلیل بر وجود خدا، آنچه در آسمان مى بینیم از خورشید و ماه و ستارگان درخشان، ابرها، بادها، باران و آنچه در زمین مشاهده مى کنیم از دریاها، جویبارها، میوه جات، درختان و معادن گرانبها طلا و نقره و زبرجد و اقسام پرندگان که در هوا به پرواز در مى آیند و حیواناتى که در آبها شناورند و حیوانات گوناگون که در روى زمین هستند با صداها و اندازه هاى مختلف، و انسان این موجود شگفت انگیز آفرینش با حواس مختلفى که دارد: چشم، گوش، زبان، درد، شادى، عصبانیت اندوه و مانند آن. همه اینها ما را به خدائى دانا و بزرگ راهنمائى مى کنند که به او عقیده مندیم و او را پرستش مى نمائیم و از او یارى مى جوئیم و در هرحال به او توکل داریم:
خداوند داراى صفات بسیارى است:
مانند (علم) بدین معنى که او همه چیز را از کوچک و بزرگ مى داند و از قلب همگى آگاهست.
و مانند (قدرت) یعنى: او بر هرچیزى توانا است، بر آفریدن، روزى دادن، میراندن، زنده کردن و غیر اینها.
و مانند (حیات) یعنى: او زنده اى است که نخواهد مرد.
و مانند (اراده) یعنى: او خواستار کارهائیست که در آن مصلحت است و هیچگاه کار زیان بخشى انجام نمى دهد.
و مانند (ادراک) یعنى: او همه چیز را مى بیند و همه چیز را مى شنود، گرچه آهسته باشد.
و مانند (قدمت) یعنى: او پیش از هرچیز بوده و همه چیز را آفریده و بعد از همه چیز خواهد بود.
و مانند (تکلم) یعنى: او با هریک از بندگان خالص خود و پیامبران و فرشتگانش که خواسته باشد سخن مى گوید.
و مانند (صدق) یعنى: آنچه مى گوید راست است و از وعده خود تخلف نمى ورزد. اینها همه گذشته از اینکه آفریننده و روزى دهنده، و زنده کننده، و میراننده و بخشنده و مهربان و برتر، و شریف و کریم است، خداى بزرگ از نقص هم برکنار است، بنا بر این جسم نیست، مانند اجسام ما و از اجزاء مختلفه ترکیب نیافته است. و دیدن او امکان پذیر نیست نه در دنیا و نه در آخرت.
و عوارض بر او راه نمى یابد، بنا بر این مریض نخواهد شد، گرسنه نمى شود، خوابش نمى برد و پیر هم نمى گردد، در کارهاى خود شریک نداشته، یکه و تنها است، و صفات خدا عین ذاتش مى باشد: پس: از ابتداى عالم بوده و قدرت داشته است، مانند ما نیست که نخست نادان بودیم و سپس دانا شدیم، قدرت نداشتیم و آنگاه مقتدر گشتیم. بى نیاز است یعنى: نیازى به مشورت و همکارى ندارد و به وزیر و لشکرى محتاج نیست.
2 ـ عدل
بدین معنى که: دادگر است و به کسى ستم نمى نماید و کارى را بدون حکمت انجام نمى دهد، بنا براین هرچه را مى آفریند و روزى مى دهد و آنچه را مى دهد و باز مى ستاند از روى مصلحت است اگرچه ما نمى دانیم. همانطورى که اگر دکترى به بیمار خود داروئى داد مى دانیم که: در آن مصلحتى است گرچه آن مصلحت بر ما پوشیده باشد بنا بر این اگر دیدیم: خداوند متعال کسى را ثروتمند و دیگرى را تهیدست نموده، و یا به یکى شرافت بخشیده و به دیگرى نبخشیده، یا یکى را مریض کرده و دیگرى سالم است، و از این قبیل کارها... باید عقیده مند باشیم که: همه اینها از روى حکمت و مصلحت است گرچه ما به حکمت آن پى نبریم.
چنانچه در روایت آمده که حضرت موسى(ع) از خداوند درخواست کرد: برخى از دادگریهاى خود را که در ظاهر مشکل مى آید باو نشان دهد، خداوند باو فرمود که: به صحرا رود و بر سر چشمه آبى در کمین بنشیند تا جریانى را مشاهده کند. موسى (ع) بدانجا رفت و دید: اسب سوارى در سر چشمه پیاده شد و پس از رفع احتیاج از آنجا دور شد ولى هنگام رفتن فراموش کرد کیسه پول خود را همراه ببرد. پس از چندى کودکى آمد کیسه را برداشت و رفت سپس پیر مرد کورى از راه رسید و مى خواست وضو بگیرد که دراین هنگام مرد سوار برگشت و چون کیسه پول خود را ندید پیر مرد نابینا را بسرقت پولش متهم ساخت، کشمکش بین این دو در گرفت تا اینکه بالاخره اسب سوار کور را کشت. خداوند به موسى وحى فرمود که: اسب سوار مال پدر کودک را دزدیده بود، مال را بورثه پدر: (همان کودک) برگرداندیم و کور پدر اسب سوار را کشته بود که اینک به کیفر خود رسید. این بود نمونه اى از عدل و دادگسترى خداوند، گرچه از نظر کوته بین ما درست نیست.
3 ـ نبوت
پیامبر به کسى مى گویند که: خداوند متعال به او وحى مى فرماید و پیامبران بر دو دسته اند:
1 ـ پیامبر مرسل: کسى را گویند که از طرف خدا برانگیخته شده تا مردم را از تاریکى به روشنائى و از باطل بسوى حق و از خرافات به حقیقت و از نادانى بسوى دانش راهنمائى کند.
2 ـ پیامبر غیر مرسل: کسى است که فقط براى خودش بر او وحى مى شود و در رسانیدن احکام به مردم مأموریتى ندارد. و تعداد پیامبران یکصد و بیست و چهار هزار است (124000) و پیامبران مرسل چند نفرى بیش نیستند، اول پیمبران (آدم) علیه السلام و آخر آنان (محمد) صلى الله علیه و آله وسلم است.
پیامبران مرسل نیز دو دسته اند:
دسته اول: الوالعزم و آنان کسانى هستند که از جانب خدا براى شرق و غرب عالم برانگیخته شده اند و اینان پنج نفرند:
1 ـ ابراهیم(ع). 2 ـ نوح (ع). 3 ـ موسى(ع). 4 ـ عیسى(ع). 5 ـ محمد (ص)
دسته دوم ـ غیر الوالعزم و اینها بقیه پیامبران هستند.
یهودیان از پیروان موسى علیه السلام و مسیحیان از پیروان عیسى علیه السلام، و مسلمانان پیروان محمد صلى الله علیه و آله هستند. ولى دین اسلام مکمل ادیان گذشته است، پس بر همه مردم جهان لازم است که از تعلیمات عالیه اسلام پیروى کنند همانطور که خداى متعال مى فرماید.
ومن یبتغ غیر الإسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرین)
.ترجمه: هرکس غیر از اسلام دینى اختیار نماید از او پذیرفته نمى شود و در آخرت از زیان کاران است.
اسلام تنها شریعت الهى است که تا روز بازپسین برجا خواهد ماند و هیچگاه نسخ نمى شود.
تا کنون دانستید که محمد(ص) آخرین پیامبر الهى است و دینش اسلام است، که ناسخ همه ادیان و تا روز قیامت باقى است، اینک برخى از حالات آن حضرت را یاد آور مىشویم:
محمد(ص) فرزند عبدالله، مادرش آمنه دختر وهب است که در روز جمعه هفدهم ربیع الاول پس از طلوع فجر عام الفیل در مکه و در زمان سلطنت پادشاه دادگر، (انوشیروان) بدنیا آمده است و در روز بیست و هفتم ماه رجب پس از گذشت چهل سال از عمر شریفش در کوه حرا از جانب خداوند به پیامبرى برانگیخته شد و جبرائیل (فرشته وحى) فرود آمد و اولین سوره قرآن را بر او نازل کرد (اقرا باسم ربک الذى خلق...)
سپس براى رسانیدن پیامهاى الهى قیام کرد و در مراکز عمومى و میدانها مىگفت:
(ایها الناس قولوا لا إله الا الله تفلحوا).
ترجمه: (اى مردم. بگوئید بجز خداى یکتا خدائى نیست تا رستگار شوید) ولى چون اهالى مکه مشرک بودند به استهزاء حضرتش پرداختند، مى خندیدند و آزارش مى دادند تا آنجا که فرمود:
(ما او ذى نبى مثل ما او ذیت).
ترجمه: هیچ پیمبرى مانند من آزار ندید و در اول جز چند نفرى انگشت شمار به او نگرویدند، اول کسى که ایمان آورد امام امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام بود و پس از او همسر پیامبر حضرت خدیجه علیها السلام و سپس دسته اى دیگر ایمان آوردند و چون مشرکین به حضرت بسیار ستم کردند، از مکه به مدینه هجرت فرمود، و این هجرت ابتداى تاریخ مسلمانان شد، در مدینه تعداد مسلمانان افزوده شد و دولت اسلامى روز به روز، رو به پیشرفت و قدرت مى رفت تا آنجا که بر تمدنهاى جهان و ادیان سالفه برترى یافت. در مدتى که پیامبر اسلام(ص) در مدینه منوره بودند جنگهائى براى مسلمانان پیش آمد که همگى آنها بر اثر دشمنیهاى مشرکین بود.
پیغمبر (ص) در تمام جنگها روش صلح و مسالمت را از دست نمى داد و لذا تعداد کشتگان از دو طرف، مسلمان و غیر مسلمان به شهادت تاریخ در همه جنگها (که بیش از هشتاد جنگ بود) از یک هزار و چهارصد نفر تجاوز ننموده است.
از زمان بعثت پیغمبر اکرم(ص) تا هنگامى که رحلت فرمود قرآن کم کم و بمناسبتهائى بر آن حضرت نازل مى گردید تا این کتاب بزرگ آسمانى در مدت بیست و سه سال تکمیل شد. پیغمبر اکرم(ص) دین و دنیاى مردم را منظم و مرتب مى ساخت، طرز داد و ستد و رویه معاشرت و اجراى سیاست را تشریع مى فرمود و پس از آنکه اسلام تکمیل شد این آیه نازل گردید:
(الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً).
ترجمه: امروز دین شما را کامل گردانیدم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را براى شما بهترین دین قرار دادم.
پس از رنجها و سختیهاى فراوان رفته رفته آثار کسالت در چهره پیامبر اسلام نمودار گردید و روز به روز شدت مى یافت تا اینکه در روز بیست و هشتم ماه صفر سال یازدهم هجرت جهان را بدرود گفت وطبق وصیت آن حضرت، على(ع) براى مراسم غسل و کفن و دفن و نماز خواندن اقدام کرد و در مدینه در جاى کنونى به خاک سپرده شد پیامبر اسلام (ص) در تمام احوال خود بارزترین نمونه براى امانت و اخلاص، راستگوئى و اخلاق نیک، دانش و بردبارى، گذشت و بخشش، کرم و شجاعت، تقوى و پرهیزکارى، زهد و فضیلت، پاکدامنى و دادگرى، فروتنى و جهاد بشمار مى رفت. بدن شریفش در اعتدال و تناسب بهترین بدنها و صورت مبارکش در نورانیت و زیبائى همچون ماه شب چهاردهم درخشان بود.
خلاصه در او همه برتریها جمع و داراى شرافت و بزرگى بسیارى بود محور دانش و دادگسترى و فضیلت و مدار دین و دنیا بود، تا بحال مانندش نیامده و تا ابد نخواهد آمد.
این بود پیامبر مسلمانان، و این بود قانون گذار اسلام که دینش بهترین ادیان و کتابش بهترین کتابها است (که باطل در آن راه نداشته و نخواهد داشت و از جانب پروردگار جهان نازل گردیده است).
4 ـ امامت
خداوند همانگونه که پیامبران را تعیین مى فرماید جانشینان پیامبران را نیز تعیین مى فرماید و دوازده نفر جانشین براى پیامبر ما محمد(ص) برگزیده است که آنان همان دوازده امامى هستند که نزد مسلمانان مشهور، و عبارتند از:
1 ـ امام امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(ع) پسر عموى پیغمبر ما محمد(ص) و شوهر دختر آن حضرت فاطمه سلام الله علیها.
2 ـ امام مجتبى: حسن بن على علیهما السلام که مادرش فاطمه (ع) دختر محمد (ص) است.
3 ـ امام شهید: حسین بن على علیهما السلام که مادرش فاطمه (ع) دختر محمد(ص) است.
4 ـ امام زین العابدین: على بن حسین علیهما الس
لام.
5 ـ امام باقر: محمد بن على علیهما السلام.
6 ـ امام صادق: جعفر بن محمد علیهما السلام.
7 ـ امام کاظم: موسى بن جعفر علیهما السلام.
8 ـ امام رضا: على بن موسى علیهما السلام.
9 ـ امام جواد: محمد بن على علیهما السلام.
10 ـ امام هادى: على بن محمد علیهما السلام.
11 ـ امام عسکرى: حسن بن على علیهما السلام.
12 ـ امام مهدى: محمد بن حسن قائم آل محمد علیهما السلام که در انتظارش بسر مى بریم.
این امامان دوازده گانه حجت خدا بر مردم اند و همگى فرزندان رسول خدا(ص) مى باشند و در دانش و بردبارى، فضیلت و دادگرى، پاکدامنى و اخلاق نیکو و همه صفات مانند پیامبر اسلامند، مگر مى شود داراى این صفات برجسته نباشند؟ زیرا اینان جانشینان پیامبر، و پیشوایان مردم و راهبران اسلام و حجت خدا بر مردم جهانند. اینک حالات هریک را بطور اختصار بیان مى داریم و پیش از امامان به شرح حال دختر پیغمبر(ص)، و همسر على(ع)، مادر امامان فاطمه زهرا(ع) مى پردازیم:
5 ـ معاد
معاد عبارت است از اینکه: خداوند انسان را پس از مردن زنده مى کند تا نیکوکاران را پاداش دهد و بدکاران را به کیفر اعمال خود برساند.
کسى که ایمان بخدا داشته، عمل شایسته بجا آورد، نماز بخواند، روزه بگیرد، نیت خود را خالص گرداند کودکان یتیم را پناه دهد، از مستمندان و بینوایان دستگیرى کند و اینگونه کارهاى نیک انجام دهد.
خداوند او را در باغستانهاى بهشت که در زیر آن نهرهائى جارى است، مى برد و همواره در جوار رحمت بى پایان قرار مى گیرد، و کسى که کفر ورزید و کار ناشایسته از او سر زده و مرتکب دروغ، خیانت، قتل، دزدى، زنا، شراب خوارى و نظائر آن گردیده سزاى او آتش دوزخ و آبهاى جوشان و غذاهاى کشنده آن خواهد بود و پیوسته در اندوه و عذاب بسر خواهد برد.
پیش از بهشت و دوزخ، دو منزل را باید طى کرد:
1 ـ منزل اول قبر است که در آن از اعمال پرسش مى شود، و انسان پاداش کردار خود را مى چشد، چنانچه پیغمبر اکرم(ص) فرمود: قبر، یا گودالى از گودالهاى جهنم و یا باغى از باغستانهاى بهشت است(10). حالت انسان در قبر مانند شخصى است که بخواب رفته، گاهى با دیدن خوابهاى خوب خوشنود و زمانى خوابهاى پریشان دیده ناراحت مى شود با اینکه اگر کسى در نزدیکى او باشد نمى داند این شخص خوابیده اکنون در سختى و رنج بسر مى برد یا در آسایش.
زندگان نیز از مرده ها جز کالبدى خاموش و بى روح نمى بینند و نمى توانند درک کنند که او در رنج است، یا در استراحت.
2 ـ منزل دوم قیامت است که خداوند مردگان را زنده مى کند و همگى را در صحراى محشر گرد مى آورد، در این هنگام دادگاههاى بزرگ عدل الهى تشکیل یافته، دادرسان که پیمبران و بندگان شایسته خدایند حضور مى یابند و به توزین و سنجش اعمال مردم مى پردازند، اینجا است که پرونده افراد را گشوده گواهان را احضار مى کنند. دسته اى که در دنیا رفتار و کردار شان شایسته بوده خوشبخت و گنهکاران بدبخت مى گردند، بنا بر این بر انسان لازم است که بقدر توانائى خویش در کارهاى نیک کوشش کند تا در آن روز که فریادرسى نیست گرفتار بدبختى همیشگى و عذاب دائم نگردد.