بیش از چند صد آیه از قرآن کریم، مردم مسلمان را به ایمان و راستی و درست کاری دعوت میکند و به آنها میگوید: اگر در این دنیا روی حساب زندگی کردید؛ با عدالت، با پاکی و درستی، با ایمان صحیح، آن وقت به شما بهشت میدهیم.
مگر صدها آیه قرآن، مردم با ایمان را به بهشت وعده و نوید نمیدهد؟ خوب، بهشت چیست؟
چه کسی میتواند درباره اسلام بگوید که اسلام، دین غم و اندوه و گریه و زاری و بینشاطی است؟ در حالی که قرآن با صراحت میگوید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خَالِصَةً یوْمَ الْقِیامَةِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ».( سوره اعراف/32) اصلاً درست به عکس است؛ اسلام، دین نشاط است.
این آیه که از محکمات قرآن و صریح میباشد ـ در سالهای آخر بعثت، و حتی در سالهای آخر هجرت نازل شده است و می فرماید: ای پیغمبر! در برابر کسانی که بسیاری از مواهب زندگی را تحریم میکنند، اعلام کن و بگو چه کسی زینت و آرایش و زیباییهایی را که خداوند از درون طبیعت برای بندگانش بیرون کشیده، حرام کرده است؟ چه کسی روزیهای پاک، مواهب پاک، مواهبی را که انسان از آنها لذت مشروع و صحیح میبرد، حرام کرده است؟
بگو این مواهب، این روزیهای پاک، این زیباییها، برای مردم با ایمان، هم در همین زندگی دنیا است و هم در زندگانی جاوید و آخرت؛ اما با یک تفاوت و آن تفاوت، این است که در این دنیا، زیباییها با زشتیها آمیخته و آلوده است؛ شادیها به غم آلوده و آمیخته است؛ ولی در دنیای دیگر، در روز رستاخیز، این زیباییها و این مواهب پاک، برای مردم با ایمان به صورت خالص وجود دارد.
اگر انسان بخواهد به عنوان جهانبینی اسلامی بگوید اسلام در زمینه لذت و نشاط در زندگی چه نظری دارد و این آیه قرآن کریم را جلوی خود بگذارد، چه میفهمد؟ میفهمد اسلام اصولاً به بهرهمند شدن از زیباییها، مواهب زندگی و عوامل نشاط آور اهمیت میدهد.
طبیعی است که خداوند در این دنیا، نشاط و شادی را با غم، همراه قرار داده است. نشاط و شادی خالص در دسترس هیچ کس نیست؛ ولی در حدودی که قوانین و حق و عدالت اجازه میدهد، مردم با ایمان از آن بهرهمند شوند و مال آنها است: «قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا».( همان)
ولی به شما مردمی که علاقه به نشاط دارید میگوییم که اگر نشاط خالص در زندگی دنیا میسر نیست، در روز رستاخیز نزد خدا مردم با ایمان و پاک عمل به این آرزوی دیرین میرسند، به شرط ایمان و نیکوکاری. آیا با چنین مطلبی میتوان گفت که اسلام، نشاط را بیارزش تلقی کرده است؟
در آیات، روایات و سیره معصومین(علیهم السلام) به بحث نشاط و شادی پرداخته شده است.
مثلاً در آیه 58 سوره یونس میفرماید: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُون»: «بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند که از آنچه گردآورى کردهاند بهتر است» و یا در روایات آمده که حضرت رسول (صلی الله و علیه و آله) با مردم شوخی و مزاح میفرمودند.
مثلاً شوخی حضرت با پیرزنی که نزد ایشان آمده بود و فرمودند پیرزنان به بهشت نمیروند. آن پیرزن ناراحت و گریان شد. بعد حضرت فرمودند: جوان میشود و وارد بهشت میشود، و یا قضیه خرما خوردن حضرت با حضرت امیر(علیه السلام) و یا روایات متعددی که در مورد مطلوبیت شادی آمده و شادی را از ویژگیهای مۆمن ذکر کرده است.
در وسائل الشیعه به نقل از کافی آمده است: «ما من مۆمن الا وفیه دعابه...»: «هیچ مۆمنی نیست مگر این که در او شوخی وجود دارد.»(حر عاملى، ج12: ص112) و یا روایات ادخال سرور در قلب مۆمن که حضرت رسول(صلی الله و علیه و آله) میفرمایند: «من سر مۆمنا فقد سرنی و من سرنی فقد سر الله عزّوجل»: «هرکس مۆمنی را شاد کند مرا شاد کرده و هر کس مرا شاد کند خداوند عزوجل را شاد کرده است.» (حر عاملى، 1367، ج16: 349)
حال با این وجود همه روایات و آیات، باز جای تعجب است که عدهای دین اسلام را دین غم معرفی میکنند.
بیش از چند صد آیه از قرآن کریم، مردم مسلمان را به ایمان و راستی و درستکاری دعوت میکند و به آنها میگوید: اگر در این دنیا روی حساب زندگی کردید؛ با عدالت، پاکی، درستی و ایمان صحیح، آن وقت به شما بهشت میدهیم. مگر صدها آیه قرآن، مردم با ایمان را به بهشت وعده و نوید نمیدهد؟ خوب، بهشت چیست؟
تابلویی که قرآن از بهشت ترسیم میکند، یک زندگی سراسر نشاط و بهرهمندی از تمام زیباییهای خالص و پاک را نشان میدهد. مگر تابلویی که قرآن از بهشت ترسیم میکند، غیر از این است؟
باغهای زیبای با صفا، پر از انواع میوهها و گلها، بر بستر آن باغ، جویهای روان، آبهای زلال روان، بهترین آبهای آشامیدنی، بهترین همسران، بهترین پذیرایی کنندگان، بهترین تختها برای آرمیدن و آسایش کردن، زیباترین بسترها از نرمترین و چشم گیرترین پارچهها... «فِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْینُ»؛( سوره زخرف/71) آنچه چشمها از دیدنش لذت میبرد و آنچه دل اشتها میکند.
آیا مذهبی که به مردم با ایمان و درستکار میگوید سرانجام پاداش شما در دنیای جاوید، چنین زندگانی است، میتواند مذهبی ضد نشاط باشد؟ همین مذهب و کتاب است که میگوید این بهرهمندیها در این زندگی دنیا هم، برای مردم با ایمان هست؛ گرچه خالص نیست و مثل همه چیزهای دیگر، به طور طبیعی به ناکامیها آغشته است.
با چه جرأتی قرنها به مسلمانها، بینشاطی در زندگی را تلقین کردهاند؟
از بزرگترین امتیازات اسلام این است که بگوییم دین فطرت است؛ فطرت یعنی چه؟
ارتباط فطرت را با نشاط، در این گفتاری که از مولای متقیان امیر مۆمنان علی علیه السلام در نهج البلاغه نقل شده است، بیان میکنیم.
مولا روزی به خانه یکی از دوستانش قدم نهاد. دید خانه وسیعی دارد. به او فرمود: «هان! در این دنیا، در چنین خانه وسیعی میخواهی چه کنی؟ آیا در روز قیامت به این خانه محتاجتر نبودی؟»
اول، امام این مطلب را میگوید؛ بعد برای اینکه آن فرد اشتباه نکند، میفرماید: «اشتباه نکن! تو با داشتن همین خانه وسیع میتوانی در همین دنیا آن را برای آخرت به کار بگیری.
در آن از مهمانان پذیرایی کنی، صله رحم کنی، این خانه را پایگاه اجتماعات، برای تلاش در راه حق و عدالت قرار بدهی.»
دوست امام علی علیه السلام دید که نه، مطلب این نیست که امام میخواهد به او ترک دنیا را تلقین بکند؛ بلکه میخواهد بگوید یادت باشد که خانه فقط برای کامروایی نیست، چیزهای دیگر هم باید باشد. لذا عرض کرد: «یا علی، پس از تو خواهش میکنم این برادر من را نصیحت کن». امام فرمود: «موضوع چیست؟» عرض کرد: «برادرم لباسهای پشمینه میپوشد. خانه را رها کرده، رفته در یک گوشهای و میگوید من باید عبادت کنم. نه به زنش میرسد، نه به فرزندش».
امام فرمود: «به او بگو نزد من بیاید». وقتی آمد، امام با تندی به او فرمود: «تو چه خیال میکنی؟ چه گمانی درباره خدا میبری؟ آیا فکر میکنی که خدا این همه مواهب را در این دنیا آفریده و حلال کرده، ولی بعد از آفریدن و حلال کردن، دلش میخواهد ما به آنها پشت پا بزنیم؟ این کار، معنی دارد؟»
از آنجا که روی مسلمانها، همیشه با پیشوایان دین باز بوده و در آن زمان، این گونه رو دربایستیهای موهومی که الان در جامعه ما حکم فرماست نبود، این مردِ مسلمان حقیقت طلب عرض کرد: «یا امیرالمۆمنین! اگر این طور است، پس شما چرا اینگونه زندگی میکنید؟ لباس شما از من خیلی خشنتر و سادهتر است، خوراک شما از من خیلی سادهتر است، بیاعتناییات به مواهب زندگی از من خیلی بیشتر است...»
مولا فرمود: «مطلب بر تو اشتباه نشود. حساب من از حساب تو جداست. من زمامدار امت اسلام هستم. «اِنّ الله تعالی فرض علی ائمة العدل، اَن یقدّروا أنفسهم بضعفة الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره؛( نهجالبلاغه، ص243) خدا بر زمامداران امت اسلام واجب کرده است که زندگیشان همسطح بینواترین مسلمانان باشد. مبادا بینوایی، مسلمانی را از راه به در کند. من برحسب این وظیفه، بیاعتنایی میکنم؛ اما تو که مقام زمامداری امت را نداری؟
سخن آخر
از مجموع مباحثی که از صاحبنظران اسلامی در زمینه نشاط و شادی مطرح می شود، بر میآید که ماهیت شادی از نظر صاحبنظران اسلامی همان بحث رضا است که ما در معارف دینی خود به آن میپردازیم و از ملزومات دین ما و ایمان به خداوند است که حقیقت آن در این آیه متبلور شده که: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ» (سوره حدید/آیه 23)
منابع:
گفتاری از آیتالله شهید بهشتی رحمه الله؛ مجله نور
سایت صدیق
پرسمان