که ذهن انسان نقاط ضعفی دارد. از جمله این نقاط ضعف آن است که متوجه تغییرات بسیار تدریجی منفی یا مثبت نمی شود. و این مساله آن جا خطرناک می شود که این تغییرات تدریجی، در طول زمان تبدیل به روند می شوند و زندگی شما را به مخاطره می اندازند.
اگر قورباغهای را در ظرف آبی بگذارید و آب را به آرامی گرم کنید خواهید دید که قورباغه به گرم شدن آب عکسالعملی نشان نمی دهد تا آن که آب جوش میآید و قورباغه پخته می شود و می میرد. اما اگر قورباغه را بگیرید و در ظرف آبی که اختلاف دمای قابل ملاحظهای با دمای بدن قورباغه دارد (آب جوش) بیاندازید خواهید دید که به سرعت به بیرون میجهد چرا که نمیتواند این تغییر دما را تحمل کند.
این داستان استعاری نکته جالبی را یادآوری می کند و آن این است که ذهن انسان نقاط ضعفی دارد. از جمله این نقاط ضعف آن است که متوجه تغییرات بسیار تدریجی منفی یا مثبت نمی شود. و این مساله آن جا خطرناک می شود که این تغییرات تدریجی، در طول زمان تبدیل به روند می شوند و زندگی شما را به مخاطره می اندازند. به عبارت دیگر به خاطر اینکه مغز ما خطر را بیشتر در مواردی که اتفاق ناگهانی در محیط اطرافش رخ می دهد، تشخیص می دهد، زمانی که خطر به صورتی آرام و تدریجی گسترش می یابد کمتر درک می کند.
۳. اگر هر هفته در هر استان کشور، یک کارگاه کوچک ۳۰ نفره بسته شود، شاید به چشم نیاید. اما در پایان پنج سال، اگر بپذیریم که هر کدام از کارگران آن کارگاه ها یک خانواده چهار نفره دارند، آنگاه معیشت یک میلیون نفر در خطر می افتد. کودکان شان از بهداشت و آموزش مناسب برخوردار نخواهند بود و ناامیدی، حاشیه نشینی، اعتیاد، طلاق، خیانت و سایر آسیب های اجتماعی گریبانگیر بزرگسالان.
این داستان استعاری نکته جالبی را یادآوری می کند و آن این است که ذهن انسان نقاط ضعفی دارد. از جمله این نقاط ضعف آن است که متوجه تغییرات بسیار تدریجی منفی یا مثبت نمی شود. و این مساله آن جا خطرناک می شود که این تغییرات تدریجی، در طول زمان تبدیل به روند می شوند و زندگی شما را به مخاطره می اندازند. به عبارت دیگر به خاطر اینکه مغز ما خطر را بیشتر در مواردی که اتفاق ناگهانی در محیط اطرافش رخ می دهد، تشخیص می دهد، زمانی که خطر به صورتی آرام و تدریجی گسترش می یابد کمتر درک می کند.
بگذارید سه مثال در حوزه های مدیریتی زندگی شخصی و اداره سازمانی و سطح کلان بزنیم.۱. حتما تا کنون در اخبار شنیده اید برخی در پای بازی های کامپیوتری مرده اند. به خاطر بازی کردن بی امان. ممکن است از خودتان بپرسید چطور آدم ها به فضای مجازی یا بازی کامپیوتری معتاد می شوند؟ بگذارید یک حساب وکتاب ساده کنیم. با توجه به انفجار اطلاعات و گسترش روزافزون محتوای شبکه های مجازی، اگر هر روز فقط سه ثانیه بیشتر در شبکه های مجازی وقت بگذارنیم. در پایان سال می شود ۱۸ ساعت یعنی معادل زمانی که بیداریم. هیچ کس از روز اول معتاد نبوده است. ۲. اگر شما هزار مشتری داشته باشید و هر روز فقط یک مشتری از شما ناراحت شود. این خیلی مهم نیست. از نظر عددی هم مهم نیست (می شود یک هزارم) و هیچ تاثیری روی سودآوری شما ندارد. اما در پایان سال نسبت مشتریان از دست رفته به بیش از ۳۰ درصد می رسد.
تجویز راهبردی:
برای آنکه در دام قورباغه پخته نیفتیم «تکنیک آینده مستتر در وضعیت فعلی» قابل پیشنهاد است. هدف این تکنیک آن است که آینده مستتر در وضعیت فعلی را به خوبی به تصویر بکشد. به عبارتی می خواهیم بدانیم آینده در صورت ادامه وضعیت فعلی چگونه خواهد بود؟ این تکنیک با به تصویر کشیدن آینده، مغز قورباغه ای ما را به صورت مصنوعی در آب جوش می اندازد. در این تکنیک ۳ سوال زیر را از خود می پرسیم:
۱. چه پارامترهایی پیرامون ما در حال تغییر هستند؟
۲. کدام یک از این پارامترها، تغییرات شان کم و کم اهمیت است اما تغییرات تدریجی ولی دائمی دارند؟ ۳. اگر این تغییرات برای مدتی (یک سال، پنج سال، ده سال) ادامه پیدا کند چه چیزهایی رخ می دهد؟ در نظر گرفتن این موارد می تواند راهگشای بسیاری از مشکلات زندگی ما باشد. همیشه به یاد داشته باشیم که مغزمان عملکردی شبیه «قورباغه پخته» نداشته باشد.