// ۱۳ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۳۸
گفتگو با معروف ترین جن گیر آفریقا +عکس

گفتگو با معروف ترین جن گیر آفریقا +عکس
سعید مشهورترین جن گیر در تمام آفریقاست. او که قبل از این که به عنوان شکارچی جن مشهور شود یک عطار معمولی بود. حالا کارش این است که با یک کوله پشتی پر از روغن و ورد مخصوص شکار جن، دنبال مردم ساده لوح بگردد. «جاستین فورنال»، خبرنگار «نشنال جئوگرافیک» مدتی با او همراه شده تا از زندگی و شیوه کار او گزارش تهیه کند.

ظرف روغن را روی سر راننده تاکسی خالی می کند. با خودم می گویم الان است که روغن از سر و گردنش پایین برود و پیراهنش را کثیف کند اما این طور نمی شود. مهم نیست که سعید چقدر روغن روی سر راننده بریزد. در هر صورت انگار روغن ها محو می شوند. بطری پر از روغن که ته کشید، سعید یک کلاه پلاستیکی را روی سر مرد گذاشت و آن قدر فشارش داد تا مایع چرب به خورد پلاستیک رفته و به جز یک لایه نازک چیزی روی پوست مرد باقی نماند. بعد راننده چشم هایش را بست و سعید شروع کرد به خواندن یکسری وردهایی که به زبان دیگری غیر از زبان آفریقایی بود.
 
گفتگو با معروف ترین جن گیر آفریقا 
 
در همین حین، مرد شروع به لرزیدن کرد، انگار تشنج کرده باشد. سعید نفسش را با خیال راحت، انگار جراحی بزرگی را با موفقیت تمام کرده باشد، بیرون داد و گفت: «دیدی؟ جن را این طوری بیرون می آوریم. جن بو داده بیرون آمد.»

این بخشی از مراسم جن گیری است که سعید، مرد زنگباری هر چند وقت یک بار آن را انجام می دهد. من – خبرنگار نشنال جئوگرافیک - در صندلی عقب تاکسی در شهر «استون تاون»، بخش قدیمی شهر زنگبار نشسته بودم که سعید گفت می تواند جنی را که در روح مرد راننده گیر کرده بیرون بکشد.

اسم کاملش سعید سلیمان محمد است. می گوید ادعا می کند که کارش جن گیری و گیاه شناسی است. البته او بیشتر از عنوان «دکتر علفی» استفاده می کند. راننده را خیلی اتفاقی پیدا کردیم. سعید به او پیله کرد که حالت خراب است و من می توانم کاری کنم که خوشبخت شوی. راننده هم از خدا خواسته، غر زد و بعد از مدتی حتی التماس کردن که روح ناپاک یا به قول خودش جن را از بدن او بیرون بکشیم. این طور شد که سه نفری سوار تاکسی شدیم و من توانستم یکی از عجیب ترین برنامه های جن گیری در دنیا را از نزدیک ببینم.

رمال های پول پارو کن
«جن گیری» یکی از مهم ترین تجارت های غیر رسمی در این روزهای آفریقاست. به خصوص در تانزانیا، کسانی که برای بیرون کردن روح اجنه از بدن شان به رمال های آفریقایی مراجعه می کنند، تعدادشان کم نیست. اینجا که زمانی یکی از مراکز مهم تجارت ادویه در دنیا بود، در قرن 19 به خاستگاه بازرگانی برده تبدیل شده بود و حالا یک مرکز مهم جن گیری در دنیاست.

«سعید جن گیر» را خیلی اتفاقی در خلال یک پروژه فیلم مستند که درباره نوشیدنی های بومی ساخته می شد، ملاقات کردم. من قرار بود بخشی از کارهای مربوط به تولید را سر و سامان بدهم. آدم خونگرمی بود که رفتارش خیلی به دلم نشست. به خودم جرأت دادم و یک روز درخواستم را با او در میان گذاشتم.

مدت ها بود که دلم می خواست درباره سنت های درمانی و دارویی قدیمی و بومی در آفریقا پژوهشی انجام بدهم. سعید گفته بود گیاه ها و خواص دارویی شان را خوب می شناسد. در نتیجه فکر کردم آدم درستی را پیدا کرده ام. کمی با هم درباره گیاه و دنیای پزشکی حرف زدیم که فهمیدم سوژه ای که شکار کرده ام، بزرگ تر از این حرف هاست. کار اصلی او شکار اجنه بود. سعید برای این که کارش را راحت تر انجام بدهد و آن را اختصاصی کند، از گیاهان بومی آفریقا استفاده می کرد.
 
گفتگو با معروف ترین جن گیر آفریقا

حل مشکل آفریقا
سعید در طول این سال هایی که به دکتر علفی آفریقا معروف شده، حسابی روی بومی سازی این نوع خاص از کسب و کار پژوهش کرده. حتی می گوید که در این باره به نتایجی هم رسیده است. مثل این که می گوید: «در بعضی از مناطق جن ها بیشتر حضور دارند. انگار روی زمین، شهری ساخته باشند. برای مثال جزیره «پمبا» در آفریقا یکی از مهم ترین محل های زندگی اجنه در آفریقاست.»

او درباره تاثیر جن ها در زندگی مردم زنگبار هم کلی حرف برای گفتن دارد: «جن ها واقعی هستند و به نظرم بیشتر از هر جایی در آفریقا حضور دارند. می دانید که خیلی از مشکلات زنگبار به خاطر حضور اجنه در این منطقه از دنیاست. این را من از خودم نمی گویم. آدم های زیادی روزانه به من مراجعه می کنند و می خواهند که جن را از بدن شان بیرون بیاورم. تازه این آمار کسانی است که به من دسترسی دارند. خیلی از آدم های دیگر مشکل دار وجود دارند که نزدیک من نیستند اما طرز زندگی شان و آمار دولت نشان می دهد که وضع خوبی ندارند. آنها هم بیمار هستند و باید درمان شوند. منظورم بیماری معمولی نیست. اینها جن زده شده اند.»

جیغ یک زن، مرا جن گیر کرد
سعید یکی از قدیمی ترین و باسابقه ترین مدعیان جن گیری در آفریقاست. .می گوید جد بزرگش که از عمان به زنگبار مهاجرت کرده، یک عطار مشهور بوده است. او به خاطر کمبود آب و غذا به زنگبار که آن زمان بسیار مشهور و پر رونق بود، رفت و روش های درمانی خودش را به عنوان میراث خانوادگی به پسرانش انتقال داد. خانواده سعید از سال های دور به خاطر تبحری که در درمان بیماری های مختلف با استفاده از گیاهان دارویی داشتند، مشهور هستند. او هم از بچگی به این دنیا علاقه مند شده بود.
 
به دشت های اطراف شهر می رفت و گیاهان خودرو را می چید و سعی می کرد داروهایی را که دستورالعمل ساخت شان از پدربزرگش به ارث رسیده دوباره بسازد. او بعدتر به دبی رفت تا در رشته مهندسی مکانیک تحصیل کند اما فضای خشک آنجا را تاب نیاورد و دوباره به روستای قدیمی شان برگشت.

«روستا عوض شده بود. رفتار مردم هم تغییر کرده بود. کسانی را دیدم که با قرص های شیمیایی سر و کار پیدا کرده بودند. آن هم در حالی که خیلی از مشکلات شان یک درمان طبیعی داشت، درمانی که اجداد ما آن را پیدا کرده بودند.»

او آرام آرام درمان بیماران با روش های سنتی اجدادی را شروع کرد. وقتی کارش نتیجه داد، مشتری های بیشتری پشت در مطب خودساخته اش صف کشیدند. او بعد از مدتی حسابی معروف شد و کارش گرفت. سعید فکر می کرد به یک عطار توانمند تبدیل شده که می تواند بسیاری از بیماری ها را درمان کند. اما تمام تصورات او را جیغ شبانه یک زن به هم ریخت.

«نیمه شب بود که صدای جیغ یک زن را شنیدم. با عجله خودم را به خانه رساندم و دیدم که زن دارد به خودش می پیچد. خانواده اش گفتند که او دچار یک درد عضلانی عجیب شده است. من از اجدادم درباره جن ها چیزهایی یاد گرفته بودم و می دانستم او جن زده شده. بلافاصله کارهایی را که بلد بودم انجام دادم.
 
وردهایی خواندم تا این که بعد از چند دقیقه، جن به التماس افتاد و از من خواهش کرد که ادامه ندهم. من کوتاه نیامدم. باز هم به خواندن ورد ادامه دادم تا جن به گریه افتاد و عذرخواهی کرد. بعد هم بلافاصله بیرون رفت. البته پیش از رفتن، یک نامه عذرخواهی از جن گرفتم. می دانید؟ این نامه برگ برنده ما جن گیرهاست. اگر این کاغذ را در خانه فرد جن زده بگذارید، دیگر اجنه به آنجا حمله نمی کنند.»

داستان های خیالی از شکار جن ها
از آن زمان کار او حسابی گرفت. سعید دیگر فقط یک عطار مشهور نبود. به ادعای خودش، جن هم شکار می کرد و از این راه پول زیادی هم به دست می آورد. حتی می شود گفت که درآمد جن گیری از عطاری برایش بیشتر بود. او آرام آرام متدهای خاص خودش را برای شکار جن ابداع کرد و از خدماتش به دنیای انسان ها گفت. این روزها سعید از روش های عجیب و خود ساخته ای می گوید که برای بیرون راندن اجنه از خودش ابداع کرده: «یک بار برای این که جن ها را وادار کنم دست از سر اهالی یک خانه بردارند، مجبور شدم شش بز را بکشم. قراردادم با اجنه این طوری بود که گفتند شش بز را بکش تا ما برویم!»

سعید که حسابی سر حال آمده، از مبارزاتش با این موجودات، حسابی خیال پردازی می کند و با آب و تاب خاصی ماجراهای عجیب و باور نکردنی را تعریف می کند: «یک بار در طبقه بالای خانه ای ایستاده بودم که یکباره پله ها غیب شدند. هیچ راهی به بیرون نبود. اجنه حسابی سر به سرم گذاشته بودند.
 
دست آخر با هزار مکافات از آنجا بیرون آمدم. این که چیزی نیست. یک بار دیگر که وارد زمین ناشناخته ای شده بودم، چند نفر از مردهای جن زده دورم را گرفتند و دعوا راه انداختند. چشم های شان سرخ شده بود و دنبال دردسر می گشتند. گفتند می خواهند حالم را جا بیاورند. حسابی به دردسر افتاده بودم اما خوب می دانستم که آنها در حال عادی نیستند و جن زده شده اند. دعوای مان ساعت ها طول کشید تا در نهایت توانستم یک ضرب شست حسابی به این آدم ها و جن هایی که در جلدشان رفته بودند، نشان بدهم.»

شهر بزرگ اجنه کجاست؟
با مرد جن گیر در شهر قدم می زنیم. او تمام شهر را زیر پا می گذارد تا نشانه های وجود اجنه را به من نشان بدهد. او هر چیز غیرعادی که می بینیم را دلیل وجود اجنه می داند. جلوی یک در توقف کردیم و او گفت: «این در چوبی را می بینی؟ رویش کنده کاری شده و چیزهایی نوشته اند. البته نمی توانی این نوشته ها را بخوانی چون همه اش کار اجنه است.»

از او می خواهم تا جن ها را برایم توصیف کند اگر واقعا آنها را دیده و تا این اندازه خودش را به آنها نزدیک می داند، باید اطلاعاتی درباره شان داشته باشد. سعید خودش را نمی بازد. خیلی راحت و بی دغدغه اجنه را این طور توصیف می کند: «عمرشان زیاد است. شاید چند صد سال عمر داشته باشند. مثل آدم ها دو جنس نر و ماده دارند. آنها اکثرا مواقع می توانند خودشان را به شکل های مختلفی در بیاورند. وقت هایی که می توانم آنها را ببینم معمولا به شکل آدم هایی پیر با لباس قدیمی هستند.»

سعید می گوید آنها وقتی در بین مردم باشند معمولا آدم ها را اذیت می کنند. وقتی که بخواهند استراحت کنند به محل زندگی خودشان بر می گردند. «آنها شهرهای خودشان را دارند. جایی در وسط جنگل یا زیر دریا زندگی می کنند. بعضی های شان هم در محل هایی که آدم هست، سکنی گزیده اند. آنها معمولا عاشق جاهای قدیمی هستند، به خاطر همین هم هست که در جزیره پمبا عده زیادی از اجنه را می توانید ببینید. ویرانه های معابد و ساختمان های قدیمی آنجا پر از جن است.»

او که به قول خودش درباره این موجودات تحقیق کرده، می گوید: «شنیده ام که قلعه ای در زمان های دور اینجا بوده که مردم جن ها را در آن زندانی می کردند. مردم می گویند جن ها هنوز هم اینجا گرفتار هستند. جزیره پمبا پر جمعیت ترین شهر جن ها در آفریقا و حتی شاید تمام دنیاست.»

فاش کردن رموز خاص جن گیری
سعید جن گیر راه و روش خاص خودش را برای معامله با جن ها دارد: «یک ورد مخصوص دارم که به معنای شمشیر است. این جمله ها را چند بار تکرار می کنم، جن می میرد. البته همیشه نیازی نیست تا آنها را بکشم. معمولا با یک قول و قرار ساده با هم صلح می کنیم. در این قرارداد، آنها چیزی از ما می گیرند و در عوض ما را تنها می گذارند. اگر کار بالا بگیرد یا جن سر عقل نیاید، مجبور می شوم از همنوع هایم دفاع کنم. آنها را می کشم. البته یک نوع روغن جن هم وجود دارد که اگر آن را نداشته باشیم، ورد خالی به درد نمی خورد.»

او کوله پشتی اش را باز می کند تا محتویاتش را نشانم بدهد. ابزار کار او اینجاست. چند برگ کاغذ که ادعا می کند برای نوشتن قرارداد بین بیمارهایش و اجنه همراه اوست و چند بطری پر از روغن های مختلف. او از شیوه تهیه این روش ها هم برایم داستانی می گوید: «روغن ها معمولا از سیاه دانه هستند و تفاوت رنگ شان به خاطر ادویه ها و موادی است که در آنها ریخته ام.
 
گفتگو با معروف ترین جن گیر آفریقا 
 
یک ظرف بزرگ روغن و ادویه در خانه دارم. در زمان مخلوط کردن این مواد یکسری ورد می خوانم و وقتی ظرف روغن پر شد با خواندن ورد جدیدی در آن را می بندم. باید روغن های متنوعی درست کنم تا مطمئن باشم کارم را می توانم درست انجام دهم. می دانید که جن ها انواع مختلفی دارند و به این راحتی نمی میرند. محض اطمینان همیشه چند مدل روغن ضد جن همراهم دارم که اگر کسی گرفتار باشد، به دادش برسم.»

البته روغن فقط به درد کشتن نمی خورد و این طور که سعید می گوید، برای پیشگیری هم مصرف می شوند. «وقتی زنی توسط اجنه اسیر می شود، گاهی ممکن است مورد آزار یا حتی تجاوز قرار بگیرد. در چنین وقت هایی، روغن ضد جن حسابی به درد می خورد.» او برای این که حرف هایش را باور کنم یک داستان جدید می چیند تا خودش را مطلع نشان بدهد؛ درست مثل رمال ها: «جن ها اخلاق شان این طوری است که اگر از دختر مجردی خوششان بیاید، ولش نمی کنند. اصلا نمی گذارند طرف مردها برود. اگر هم ازدواج کرد، باز رهایش نمی کنند و مدام اذیتش می کنند.
 
یکی از معمول ترین کارهای شان این است که وقتی زن مورد علاقه شان از شوهرش باردار شد، در جلد زن می روند و وقتی زمان وضع حمل رسید، هزارتا نقشه می چینند تا نوزاد را بکشند. من برای این بانوان بیچاره هم یک راه حل جدید پیدا کرده ام. روغنی دارم که اگر تا زمان وضع حمل، هر شب به 32 نقطه مشخص از بدن شان بمالند، جن فراری می شود. این روغن مخصوص کارش بستن محل نفوذ اجنه است و نسبت به بقیه قیمت بالایی دارد اما واقعا ارزش دارد که کسی برای خریدشان هزینه کند. می دانید که بچه برای زوج های جوان خیلی مهم است.»

ملاقات با یک جن واقعی!
او بعد از این، خواست تا چشمه هایی از هنرش را به من نشان بدهد. نزدیک یک خرابه قدیمی شده بودیم که مدتی ایستاد و گفت: «دلت می خواهد جن ببینی؟» بعد بدون این که به من نگاه کند، راهش را گرفت و وارد یکی از اتاق های ساختمان نیمه مخروبه شد. گربه ای آنجا بود که وقتی ما را دید، شروع کرد به دویدن در راهروهای ویرانه. سعید گفت: «باید او را دنبال کنیم.» در نتیجه راه افتادیم و وقتی به یکی از اتاق های نیمه تاریک ساختمان که راهی به بیرون نداشت وارد شدیم، گربه دیگر آنجا نبود. به من چشمک زد و گفت: «دیدی که غیب شد. او گربه نبود، جن بود.» 
سرنخ
تابناک با تو
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.