عاشقم باش
هرچند همه بگویند،که رسیدنمان بهم
محال ترین اتفاقِ تاریخ است !
عاشقم باش
و بگذار که به همه ثابتشود
ما همان ممکن ترین محالِ دنیا خواهیم بود
شکستن دل کسی که …
عاشق توست کار ساده ایست
اگر راست می گویی
دل کسی را بشکن که عاشقش هستی …
بیا باز فریب بخوریم
تو فریب حرفهای مرا و
من فریب نگاه تو را…
مگر زندگی چه میخواهد به ما بدهد
که تو از من چشم برداری و من نگویم که دوستت دارم …
نه جانم
مرد و زن ندارد !
به نقطه ی عشق که رسیدی
شورانگیز باش برای عاشقانه هایت …
میان جمع رویش را ببوس …
میان مردم فریاد بزن ” دوستت دارم “
و اگر کسی چشم غُره ای رفت
دعایش کن تا عاشق شود !
همین …
مرا به بوی خوشَت
جان ببخش وزنده بدار
که از تو چیزی از این بیشتر
نمی خواهم
به خاطر بسپار ؛
تا همیشه بدانی
زیباترین منش آدمی مهر و محبت اوست
پس محبت کنید
چه به دوست
چه به دشمن
که دوست را بزرگ می کند و دشمن را دوست …
منحنی لبـخندت
خط عمر من است
عمیق تر بخند، زندگیِ جاودانه میخواهم
به شنبه های من رنگِ آمدن بزن …
هیچ شنبه ای …
بدون رنگِ حضورت بخیر نیست !
من …
صبح ترین حالت یک عاشقم ای دوست …
تو …
خنده ترین حالت زیبای لبم باش …
آنچنان در من عمیق شده ای …
که درست یادم نیست …
قبل از تو، به چه سبکی زندگی می کردم …
من چنان محو سخن گفتن گرمت بودم …
که تو از هر چه که دم میزدی
آن دم خوش بود
در زندگی
هیچ چیز
مهم تر از این نیست
که با قلب خود
در آرامش باشی …
به تو خیره میشوم
چشم هایم درد میگیرند
در حجم نگاه من،جا نمی شود
ابعاد زیبایی تو
میپرسند که ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭی ؟
ﻭ ﻣﻦ ﺟﻮﺍبی نمیدهم …
ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻧﻢ ﺍﻳﻦ “ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭی ؟! “
ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺩﻧﻴﺎﺳﺖ
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺑﺲ که عاقلند نمی ﻓﻬﻤﻨﺪ
که ﺍﻳﻦ “ﭼـﺮﺍ” ﺑﺮﺍی ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ، ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺍﺳﺖ
اصلا خرابش میکند
نمی ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ که ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻮ
ﺣﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ می کند …