حتما شما هم هنگامی که همسرتان شاد و خوشحال است در کنار او از زندگی لذت میبرید اما زمانی که با غم، رنج و ناراحتیای دستوپنجه نرم میکند چطور؟
یک سوگ چگونه رخ میدهد؟ واکنش ما به سوگ عزیزان چگونه باید باشد؟
همدلی از هم زبونی بهتره سوگ یک پاسخ هیجانی طبیعی است که نسبت به یک فقدان روی میدهد. واکنش افراد در جریان سوگ نهتنها از شخصی به شخص دیگر فرق میکند بلکه در طول زندگی شخص هم از یک دوره به دوره دیگر میتواند متفاوت باشد. با وجود اینکه روش منحصربهفردی برای بیان سوگ وجود ندارد معمولا بیشتر افراد مراحل مشترکی را تجربه میکنند و دانستن این مراحل هم برای فرد داغدیده و هم شخصی که وظیفه حمایت از او را برعهده دارد مفید است.
1- نخستین مرحلهای که فرد تجربه میکند مرحله انکار است و نخستین واکنش انکار ممکن است چند ساعت یا چند روز طول بکشد. ماندن در این فاز میتواند بعدها برای فرد خطرساز شود.
واکنش مناسب: در این مرحله، هم نباید با انکار او مخالفت کنید و هم نباید آن را تأیید کنید. تأیید و تکذیب انکار سبب تثبیت آن میشود.
2- دومین مرحله خشم است. در این مرحله، فرد از یادآوری مشاجرات و بحثهای ناخوشایندی که با فرد ازدسترفته داشته از خودش خشمگین میشود یا از عدمبیان احساسات و آرزوهایش با فرد متوفی احساس گناه شدیدی میکند. حتی گاهی نسبت به دیگران هم دچار خشم میشود؛ مثلا تصور میکند دیگران باعث از دست رفتن عزیزش شدهاند یا خودش را عامل مرگ او میداند.
داغ را بر دل غم بگذار!
واکنش مناسب: نباید احساس گناه او را نادیده بگیرید یا صریحا به او بگویید که رفتارش غیرمنطقی است بلکه باید به او فرصت دهید خشماش را ابراز کند و با فراهم کردن بستری مناسب به او امکان بروز هیجاناتش را بدهید؛ مثلا اگر افسوس میخورد و میگوید: «اگر میدانستم او را از دست میدهم سر فلان مسئله هرگز با او مشاجره نمیکردم» برایش توضیح دهید: «حق داری ناراحت باشی ولی دعوا و مشاجره ممکن است بین همه افراد بهوجود بیاید و همه ما این اجازه را داریم که عقایدمان را بیان کنیم و ممکن است در این بین بحث و مجادلهای نیز بهوجود بیاید. درست است که او الان بین ما نیست اما تو هم نباید بهعلت اختلافنظری که با او داشتی خودت را نبخشی و سرزنش کنی».
3- بعد از تخلیه خشم، فرد وارد مرحله چانهزنی میشود. چانهزنی عبارت است از تلاش فرد برای کسب یکسری توافقات یا آرزوی برگشتن به گذشته برای انجام وظیفهای که انجام نداده است؛ مثلا فرد میگوید: «کاش فرصتی داشتم و میتوانستم به گذشته برگردم و فلان کار را برای مادرم انجام بدهم».
واکنش مناسب: بهعنوان یک همسر حمایتگر به چانهزنیهایش گوش دهید. درست است که این چانهزنیها ماهیتا غیرممکن هستند اما نباید این را صریحا به او بگویید. از دیدگاه او به قضیه نگریسته و او را درک کنید. درواقع او به این طریق سعی دارد اضطراب و غم خود را کاهش دهد و به نوعی آرامش برسد. همچنین تلاوت قرآن کریم یا پخش آن میتواند فضای آرامی برای همسرتان فراهم کند.
4- مرحله بعد مرحله افسردگی است. هنگامی که تلاشهای فرد برای جبران ناکامیها از طریق چانهزنی به نتیجهای نمیرسد و این مفهوم که دیگر کاری از دستش ساخته نیست در ذهنش نقش میبندد، دچار افسردگی میشود. درواقع سوگواری آنقدر فرد را ملول میکند که دیگر انرژیای برایش باقی نمیماند و عواطف، نگرشها و رفتارهای فرد تحتتأثیر افسردگی قرار میگیرد.
واکنش مناسب: ابتدا نسبت به علائم افسردگی شناخت کافی پیدا کنید تا از رفتارهای او دچار سوءبرداشت نشوید. اگر همسرتان بهانهگیر شده و نسبت به همهچیز دید منفی دارد نگران نباشید چون این حالت گذرا بوده و با طی شدن مرحله افسردگی بهتدریج تعدیل میشود. درباره تفسیرهای اشتباه و اغراقآمیز او از مسائل با او جروبحث نکنید. هرچه بیشتر با افکار و رفتارش به ستیز بپردازید او منزویتر میشود. مراقب باشید در این دوران ارتباطش را با دوستان و آشنایان قطع نکند. متخصصان میگویند که افراد مذهبی کمتر دچار افسردگی میشوند. پس سعی کنید رفتارهای دینی او را تقویت کنید. حواستان به برنامه غذایی و ورزشی او هم باشد. فرزندانتان را از وضعیت همسرتان آگاه کنید تا از تغییر رفتار و نگرش او مضطرب نشوند.
5- مرحله آخر مرحله پذیرش است. پذیرش نه بهمعنای احساس رضایت و خرسندی بلکه بهمعنای پذیرفتن مرگ عزیز برای ایجاد انطباق و سازگاری. در این مرحله معمولا علائم باقیمانده افسردگی برطرف میشود و الگوی زندگی و خواب فرد به حالت طبیعی بازمیگردد.
واکنش مناسب: شرایط را در محیط خانه طوری فراهم کنید که او بتواند در این مرحله با آسایش خاطر با خود و خدای خودش خلوت کند و برای آرامش روح عزیز از دست رفتهاش دعا کند یا مثلاً واجبات دینیاش را انجام دهد از جمله خواندن قرآن، نماز قضا و ...
مرگ پایان شکیبایی نیست
برای اینکه پا به پای همسر داغدارمان حرکت کنیم چه کنیم؟
همدلی به جای همدردی
بیان جملات کلیشهای از این دست که «تو باید قوی باشی» و «به خاطر فرزندانت نباید بیتابی کنی»، چندان بار مثبتی ندارد. از آنجا که همدردی در یک پیام کلامی متوقف میشود بهعنوان یک همسر باید یک قدم فراتر گذاشته و با او همدلی کنید؛ یعنی از دیدگاه او به احساسات، عواطف، باورها، شناختها و رفتارهایش بنگرید. وقتی او میگوید: «من از نبود پدرم زجر میکشم» زجر کشیدن او را حس کنید و این پیام را به او انتقال دهید که درک میکنید او چگونه از این فقدان در رنج است.
عواطف او را بشناسید
برای اینکه بتوانید هنگام سوگواری با همسرتان همدلی کنید باید با عواطف و هیجانات او از قبل آشنا باشید و بدانید هنگام شادی و غم چه واکنشهایی نشان میدهد. نباید هیچکدام از آنها را نفی یا بیش از حد تصدیق کنید. همچنین باید از مراحل سوگواری آگاه باشید و خود را برای همراهی کردن او در این مراحل آماده کنید. سپری کردن این مراحل را بهعنوان تکلیفی درنظر بگیرید که مسئولیت انجام آن با شماست.
با او وقت کافی بگذرانید
در تمام طول مجالس و مراسم سوگواری در کنار او باشید بهگونهای که او حس کند وقت و انرژی کافی را برایش صرف میکنید. سعی کنید از اندیشههای وسواسی او مثل اینکه «اگر من این کار را میکردم شاید این اتفاق نمیافتاد» آگاهی پیدا کنید. آنها را کنترل کرده و به آنها نه بهعنوان باورهای غیرمنطقی بلکه بهعنوان افکاری که ممکن است برای هر کسی در چنین شرایطی ایجاد شود، سمت و سو دهید.
پدیده مرگ را برایش معنا کنید
برای پدیده مرگ در ذهن همسرتان معنایی پیدا کنید. مثلا ممکن است او مرگ عزیزش را اینچنین معنا کند: «بیماری او را از پا درآورد» یا «بهعلت آزار و اذیتهای فلانی مرد» یا مثلا افرادی که عزیزی را در سانحه تصادف از دست میدهند راننده را باعث مرگ او میدانند. در این صورت باید سعی کنید معانی جدیدی مثل «هر کسی عمر معینی دارد و این دست ما نیست» و «زمان مرگ او فرا رسیده بوده» را جایگزین آن کنید.
از اهمیت موضوع نکاهید
بعضی افراد گمان میکنند با کماهمیت جلوهدادن موضوع میتوانند از شدت آن بکاهند و تحمل فرد را نسبت به آن بیشتر کنند، درصورتیکه برعکس، با دستکم گرفتن اهمیت فقدان نهتنها آستانه تحمل فرد بالا نمیرود بلکه تأثیرات منفی جبرانناپذیری در روحیه او میگذارد. باید صبورانه به او اجازه و فرصت عزاداری، گریه و سوگواری را بدهید.
هنگام تخلیه هیجانی مراقب او باشید
اگر بهعلت هیجانزدگی زیاد، خطر آسیب زدن بهخود یا خودکشی وجود دارد بههیچوجه او را تنها نگذارید. اگر همسرتان بیش از حد بیقراری میکند به طریقی او را متوجه کنید که هیجان زیاد او باعث رنجش خاطر دیگران و اذیت شدن بیشتر خودش میشود. بعضی افراد هنگام سوگواری بهقدری هیجانزده میشوند که بعدها از یادآوری آن خجالت میکشند. به همسرتان کمک کنید شخصیت و وقار خود را هنگام سوگواری حفظ کند.
خودسرانه دارو تجویز نکنید
بعضی افراد برای تحمل رنج داغدیدگی خودسرانه برای همسرشان قرصهای آرامبخش و خوابآور تجویز میکنند. مصرف اینگونه داروها شاید بهطور موقت او را تسکین دهد اما در طولانیمدت نهتنها اثرگذار نیست بلکه رفتارهای ناهنجار او را تقویت میکند. اگر همسر داغدیدهتان بیش از حد بیقرار است یا بهعلت بیاشتهایی و اختلالات خواب در انجام کارها با مشکل مواجه شده حتما با یک پزشک مشورت کنید.
در انجام امور به او کمک کنید
او را یاری کنید تا زندگی منطبقشده با شرایط جدید را آغاز کند. سنگینی بار وظایف نباید سبب دشواری مراحل سوگواری شود بنابراین در انجام امور منزل و فرزندان به او یاری برسانید. البته این کمکها نباید افراطی باشد بهگونهای که او با گذشت زمان عادت کند از قبول مسئولیتهایش شانه خالی کند. در این صورت گاهی به او گوشزد کنید که در انجام وظایف و مسئولیتهایش کنار او هستید؛ مادامی که او به بهبودی نسبی دست پیدا کند و بتواند سکان امور زندگی را خود بهدست بگیرد.
طبیعیها و غیرطبیعیها را بشناسید
اگر همسرتان بعد از گذشت یک سال هنوز سوگوار و نسبت به انجام فعالیتهای روزمره بیعلاقه است برای کمک به او باید از یک متخصص بهداشت روان کمک بگیرید. این را بدانید که او عامدانه اینگونه رفتار نمیکند پس او را سرزنشاش نکنید؛ مثلا به او بگویید: «درد و رنجی که کشیدهای شدید بوده اما عوارضی که در تو ایجاد کرده غیرطبیعی است». اگر نسبت به درمان سرسخت است اهمیت مسئله را اینگونه برایش روشن کنید که نه بهخاطر خلاصی خودتان از این شرایط دشوار بلکه بهدلیل اهمیتی که برایش قائل هستید میخواهید او را در مسیر درمان قرار دهید. به او بگویید: «چون تو را دوست دارم، سلامت و شادابی تو برایم مهم است و نمیخواهم شاهد رنج و آسیب تو باشم. پیشنهاد میکنم به یک مشاور متخصص مراجعه کنی». اگر با وجود تلاشهای شما او هنوز در برابر مراجعه به درمانگر مقاومت میکند ابتدا خودتان به متخصص مراجعه کنید تا راهکارها و مهارتهای لازم را برای متقاعد کردن و هدایت او به سمت درمان دریافت کنید.
پیشنهادهایی برای خانمها و آقایان
چون نیمکره چپ مغز خانمها غالبتر است احساسات و هیجانات آنها شدیدتر است و تخلیه هیجانی بیشتری نشان میدهند. آقایان بیشتر سعی میکنند غرور، بزرگی و عظمت مردانهشان را حفظ کنند و معمولا دوست ندارند آدم ضعیفی جلوه کنند. اگر زن سوگوار است، همسرش باید عواطف و احساسات او را بشناسد و هنگام سوگواری به لحاظ عاطفی حمایت بیشتری از او بکند. این حمایتها میتواند در قالب جملاتی نهتنها التیامبخش بلکه حمایت بخش باشد. اما اگر مرد سوگوار است خانم باید بداند شوهرشان بههیچوجه دوست ندارد ضعفش هنگام سوگواری نمایان شود و تلاش میکند غرور خود را حفظ کند. بنابراین در حضور جمع نباید همدردی و ابرازهای ظاهری زیادی نشان دهید.