شکی نیست که گیم پلی خوب، داستان قابل قبول و شخصیتهای به یاد ماندنی المانهایی هستند که یک بازی خوب را به ارمغان میآورند. اما اگر بخواهیم دقیقتر شویم عوامل بسیاری هستند که به خاطره انگیزتر شدن تجربه ما از یک بازی ویدیویی کمک می کنند. شاید از مهمترین این عوامل باید به گرافیک، طراحی صحنه و البته لباس یا همان کاستم دیزاین شخصیتها اشاره کرد. طراحی لباس کاراکترها تا جایی مهم است که میتواند شخصیت اصلی بازی را، چه طرفدار آن بازی باشیم چه نه، برای همیشه در ذهن ما حک کند.
با پیشرفت جلوههای گرافیکی و کنسولها ، واقعگرایی در بازیهای ویدیویی هرچه بیش تر مورد توجه قرار میگیرد. مواردی از جمله چشمها، مو و رنگ پوست به ندرت به شکلی طبیعی تصویر میشوند و در گذر زمان پیشرفت کمتری داشته اند؛ اما طراحی پارچ ها علیرغم دشواریها، پتانسیلهای بیشتری برای بهبود داشته و به پیشرفتهای چشمگیر رسیده.
برای درک راحتتر این مطلب، تنها سیر تکامل ردای اساسینها در نخستین نسخه اساسینز کرید و سپس در اساسینز کرید 2 و به طور کلی سه گانه اتزیوز را در نظر بگیرید. جزییات خارقالعادهاند و توجه به شکل لباسها باورنکردنی است.
این تمام ماجرا نیست؛ در طول تاریخ، هنر، معماری و هم پای آنها لباس ها، دچار تغییرات زیادی شدهاند که این تغییرات بر اساس معیارهای زیباشناسی و نیاز مردم آن دوران بودهاند. بازسازی و بازنمایی درست فضای معماری و پوشاک دورههای تاریخی مختلف، چه در فیلم، چه در داستانها و صد البته بازیهای ویدیویی عامل مهمی است؛ چرا که با وجود فانتزی بودن بسیاری از داستانها و ویدیوگیمها، مخاطب با المانی احساس نزدیکی میکند که آن را در دسترس ببیند و چیزی را زیبا مینامد که قدرت فهم کامل آن را داشته باشد.
به بیانی سادهتر، کارکرد طراحی صحنه، فضای معماری و لباسها در بازیهای ویدیویی مثل کارکرد گیتار بیس در موسیقی است. شاید صدای آن برای گوش غیرحرفه ای واضح نباشد اما روح موسیقی از آن بیس نشئت میگیرد. در این مقاله میخواهیم به تعدادی از بهترین کاستم دیزاینها در بازی های ویدیویی بپردازیم و عوامل خاصی که آنها را از باقی بازیها متمایز میکنند بپردازیم.
با این همه شاید بررسی کاستم دیزاین بازیها در قالب یک سیستم رتبهبندی نادرست باشد. چرا که هر بازی، فضای مربوط به دورانی تاریخی یا موقعیتی خاص دارد که لباسها نیز با پیروی از همان فضا طراحی میشوند. پس ما فارق از رتبهبندیها و مقایسهها، تنها به لباسها میپردازیم.
ردای قاتلان
خانواده اتزیو
داستان قهرمانان مجموعه اساسینز کرید به سبب بازههای زمانی مختلف و روایات گوناگون از یکدیگر مجزا میشوند اما یک نشان بسیار نمادین، تمام آنها را به دیگری پیوند میزند: ردای کلاهدار آنها.
هرچند در نسخههای اخیر این سری از جمله اوریجینز شاهد تغییراتی بوده ایم اما همه ما با شنیدن نام اساسینها، آنها را با ردای کلاه دار یا به اصطلاح «هود» معروفشان تصور میکنیم.
فشن همیشه در حال تغییر و تحول است اما ردای کلاهدار یا همان هود، در تمام قرنها و دورهها پیدا می شود. شاید این رداها با یک دیگر متفاوت باشند اما در کلیت یکسان هستند. این جاست که به هوشمندانه بودن انتخاب یوبیسافت پی میبریم. لباسی برای مالکی مرموز که در تمام دورههای تاریخ، با اندکی تغییر، قابل استفاده است؛ چه در خاورمیانه قرن دوازدهم باشید و چه در آمریکای امروزی.
هر شخصیت، کاستم مخصوص خود را دارد. از ردای ساده و سفید الطایر تا شنل شکوهمند و ظریف اتزیو در دوره رنسانس؛ اما با گذر زمان، هود همیشه جایگاه خود را به عنوان نماد اساسینز کرید حفظ کرده و عامل پیوند دهنده کاراکترهای هر نسخه بوده است.
دیوید وایل لوی، طراح هنری اساسینز کرید میگوید که «این احتمالا یکی از چالشبرانگیزترین پروژههای من بوده، به خصوص آنجا که باید تعادل را بین فانتزی و فزونواقعگرایی (هایپر رئالیسم) بر قرار میکردم. چالشی که تیم ما را درگیر کرد، تلاش برای رسیدن به ترکیبی از فرهنگ باستانی بود که با گرافیک و زبان تجسمی بسیار مدرن نمایش داده شده است.»
تقابل مدرنیته و دنیای کهن
ویچر
چه گیمر باشید چه نه، نمیتوانید انکار کنید که دنیای ویچر بسیار گیراست. صداگذاریهای قوی، طراحی بینظیر کاراکترها، اقتباس ماهرانه از داستان اصلی و صد البته فضاسازی زیبا، همگی از ویژگیهای این شاهکار صنعت بازی هستند.
طراحی لباس هنرمندانه را هم به موارد بالا اضافه کنید. لباس سیری در ویچر 3 نمونه کاملی از طراحی هوشمندانه لباس است؛ به راحتی میتوان وی را از شکار به یک میهمانی رسمی و سپس به جایی مانند استراحتگاه فرستاد و کوچکترین نیازی به تغییر لباس نیست.
پیراهنهای سفید با برش راحت و آستینهای گشاد، از المانهای کلاسیک قرون وسطایی هستند. در کاستم دیزاین سیری ما بازوبندهای چرم، دستکشهای بلند چرمی و کمربند پهن با طراحی ظریفی که روی آن سنگ و فلز با ترکیب زیبایی دیزاین شدهاند را میبینیم که همگی کنار پیراهنی سفید و قرون وسطایی قرار گرفتهاند. چنین لباسی در عین تلقین حس و حال دنیای قرون وسطایی، شکلی مدرن و قدرتمند به صاحب خود میبخشد.
چنین فرمولی در لباسهای دیگر شخصیتها نیز به خوبی دیده میشود. تقابلی از دنیای کهن و مدرن که به زیبایی با یکدیگر در آمیختهاند. از لباس ینفر که رنگ تیره و باشکوه آن، معرف صاحب مرموز، قدرتمند و زیبای خویش است گرفته تا لباس های متعدد گرالت که همگی زرهی ظریف و برشهای چرمین دارند و نیازهای یک جنگجو را به خوبی برآورده میکنند. البته نکته جالبی که در ویچر 3 بیشتر به چشم میآید، ثبات فضای لباسها، حتی با وجود هزاران زره و پوشش در بازی است.
گریزی به الدر اسکرولز
حال که صحبت از همنشینی مدرنیته و دنیای قرون وسطایی است، بد نیست که یادی از کاستمها و آرمورهای زیبای دو عنوان آخر از سری الدر اسکرولز، یعنی آبلیوین و اسکایریم هم بکنیم. توجه به ظرافت و سازگاری لطیف کاستمها با محیط، استفاده از کاستم بنا به نیاز و در نظر گرفتن وزن هر کاستم، همگی از وجود طراحیهای هنری منحصربهفرد و حرفهای در بازی حکایت دارد.
طراحی لباس به سبک ژاپنی ها
فاینال فانتزی
طرز تفکر متفاوت ژاپنیها را میتوان با شروع موج آوانگارد ژاپنی در لباسها دنبال کرد. امروزه توکیو یکی از مطرحترین شهرها در صنعت مد و فشن است. شاید به همین دلیل باشد که طراحی لباس و به طور کل، طراحی هنری در بازیهای ژاپنی بسیار غنی است و این ادعا بیش از هر چیز، در سری فاینال فانتزی به اثبات میرسد.
طراحان ژاپنی در عین توجه به جزئیات، کلیات لباس را خلاقانه و با رنگبندی عجیب نقش میزنند. البته که در نظر ژاپنیها، فانتزی بودن قبل از کاربردی بودن یا واقعگرایی قرار میگیرد. گویی هدف آنها همان چیزی است که طراح هنری فاینال فانتزی 8 میگوید: «تلفیق حقایق با رویا به گونهای که شما حقیقت را از دریچه رویا ببینید تا آن را بیشتر حس کنید.»
کاستم شخصیت لایتنینگ، گل سر سبد این عنوان است. کاستمی که به هیچ عنوان کاربردی یا بزن-بهادرانه نیست، به این معنی که پوششی مناسب و با صلابت برای میدان جنگ نیست، اما در عین زیبایی و زنانگی، به شدت قدرتمند ظاهر میشود. استفاده از رنگهای پاستلی و لباسهایی با پوشانندگی اندک، مهر طراحی خلاقانه و فانتزی ژاپنی را بر روی آن میزند.
آرمور لایتنینگ قابلیتهای زرهی در بازی های غربی را ندارد اما به جای آن زیباست و انگار زیبایی و ترجیح خیال بر واقعیت تنها چیزیست که برای طراحان ژاپنی اهمیت دارد. گذشته از سری فاینال فانتزی، بازیهایی هم هستند که طراحی لباس، آنها را بر سر زبانها انداخت. عنوانی هم چون Lost Odyssey که در آن بیش از 3600 لباس منحصر به فرد قرار گرفته، به نقش و اهمیت والای طراحی لباس در بازیهای نقشآفرینی ژاپنی اشاره دارد.
در کنار اینها، عنوانی همچون پرسونا قرار میگیرد که با طراحی لباسهای خود میتواند روزمرگی یک دانش آموز را بشکند و او را در قالب یک جنگجو در دنیایی موازی به ما معرفی کند. این در حالی است که هیچ المان غیر معمولی در پوشش آن ها دیده نمیشود، بلکه تنها چند ماسک و دستکش برای پسران و لباس های مربوط به شخصیت دوم دختران شما را مجاب به قبول اتمسفر فانتزی بازی میکند.
استیمپانک
دیاس اکس
به صورت ناخودآگاه، استایل خاص و استیم پانک شخصیتها روی ما تاثیر میگذارد و علاقهمان را به کاراکترها بیش تر می کند. شنلهای بلند و لباسهای تیره از المانهایی هستند که به صاحبان خود قدرت میبخشند. کاستم کاراکترهای دیاس اکس نیز شنلهای تیره با استفاده بسیار بهجا و هنرمندانه از انواع طیف خاکستری تیره در این شنلها است.
ترکیب رنگ زرد و مشکی هم که در جایجای بازی به چشم میخورد بسیار هوشمندانه است؛ چرا که این ترکیب فضای خفقان آوری را القا میکند که در دنیای دیاس اکس شاهد آن هستیم. البته ترکیب رنگ زرد و مشکی در هنر، نشانه خفقان همراه با حرکت است. در بازی هم شما نقطهای را مشاهده نمیکنید که فعالیتی در آن صورت نگیرد. در کنار این نکته، حضور طیفهای مختلف تیره در کنار یکدیگر، باز هم از امضاهای طراحی سری دیاس اکس است که به بهترین نحو صورت گرفته. تمام این عوامل در کنار یکدیگر فضاسازی بسیار قدرتمندی را رقم زدهاند.
بلادبورن
بلادبورن با فضاسازی مبتکرانه و کاستم دیزاین هوشمندانه و فوق العادهاش جایی برای بحث باقی نمیگذارد. از کاستم دیزاین کاراکتر اصلی گرفته تا شیاطین بازی، همه و همه به خوبی فضای انگلیس قرن هجدهمی را با جوی تاریک و وهمآلود ترسیم میکنند. البته طراحی حرفهای کاستمهای این بازی تنها به لباس محدود نشده و سلاحها را نیز شامل میشود.
طراحی کتهای چرمی تیره با یقههای ایستاده، استفاده از متعلقات استیل در لباسها، انواع نقاب و همچنین جزییات و تزیینات بسیار زیبا و ظریف در این بازی، علاوه بر این که جنبه تاریخی داستان را به خوبی تصویر میکنند، فضایی استیمپانک و فانتزی را نقش میزنند. ترکیب هنرمندانه المانهای فانتزی، استیمپانک و تاریخی که دنیایی آخرالزمانی را پس از تسخیر شهر توسط شیاطین نشان می دهند، طراحی هنری بازی را به یکی از بهترینها تبدیل کرده است.
فلز، نانو و خون
کرایسیس
کرایسیس در زمان خودش انقلابی در صنعت بازیهای ویدیویی بود. اما چیزی که کرایسیس را با دیگر بازیهای شوتر همزمان خودش متمایز میکرد، لباس طراحی شده توسط سازندگان بود. البته این لباس به گفته خیلی از منابع از روی یک پروژه حقیقی ارتش آمریکا الگوبرداری شده بود.
با استفاده از این لباس، سرباز شما میتوانست نامرئی شود، قدرت پرش و دوندگی بیشتری کسب کند، و در برابر گلوله از خود مقاومت نشان دهد. در بازی، همه اینها به لطف فناوری نانو به شخصیت اصلی اعطا شده، ولی این که چقدر از این قابلیتها در واقعیت شدنی هستند بر ما پوشیده است. در کل کرایسیس، محبوبیت خود را تا حد زیادی مدیون لباسهای نانو خود است.
متال گیر سالید
مانند کرایسیس، در بازی متال گیر سالید 4 شاهد استفاده از لباس نانو بودیم. با استفاده از این لباس سالید اسنیک میتوانستید در هر پس زمینهای پنهان شوید و مانند آفتاپپرست رنگ هر سطحی را جذب کنید. تنها نکته مثبت این لباس نسبت به کرایسیس، جا شدن چند ده سلاح در آن است!
گیرز آو وار
امکان ندارد نام این فرانچایز به گوش شما برسد و اولین چیزی که در ذهنتان پدیدار شود، لباس و آرمورهای یغور کاراکترهای آن نباشد. البته این لباسها از سری آنریل تورنومنت به ارث رسیده که خود پدر معنوی گیرز آو وار به شمار میرود؛ زرههایی که تقریبا حجم هر شخصیت را دو برابر میکند و باعث میشود زمختی و سردی دوران جنگ با لوکاستها به ذهن مخاطب رسوخ کند.
دد اسپیس
دد اسپیس از آن دست بازیهایی است که داستانش به لباس کاراکتر شخصیت میدهد. داستان بازی درباره یک تعمیرکار سفینه است که درگیر مجموعهای از اتفاقات هولناک میشود. لباسهای زمخت و فلزی او کاملا با حال و هوای دنیای ترسناک و گرفته بازی سازگاری دارد.
منع:ویجیاتو