در مذمت استفاده بی رویه و غیر منظقی از تلفن همراه و شبکه های اجتماعی آنلاین.
عمر خود را پای بازی باختیم/ زندگی های مجازی ساختیم گرچه از گوشی شدیدا خسته ایم/ ما به نت آلاتمان وابسته ایم زندگی مان را مجازی زیستیم/ در حقیقت هیچ چیزی نیستیم چت نمودم در ترافیکِ شدید/ تا ترافیکِ نت من ته کشید
«ما چو مرغانی حریص و بی نوا»/ در کف نت مانده ایم آه ای خدا ای خدا جانم، مده این قدر گیر/ جان بگیر از من، ولی نت را مگیر نور چشمانم! چراغ وای فای!/ وای بر هر جای بی نت، وای وای
در گروهم یک مدیر لایقم/ چون که شادی میگذارم لای غم فیلتر و سانسور و قیچی چون بد است/ در قوانین گروهم آمده است: «هیچ آدابی و ترتیبی مجوی/ هرچه می خواهد دل تنگت بگوی» چت بکن با هرکه در دافان سر است/ «این خطا از صد ثواب والاتر است!» شِیر کن هر مطلبم را زود زود/ شعر و عکس و متن من را، پس درود- -بر نژاد آریایی ات عزیز/ پست من را این ور و آن ور بریز
در اینستا من دلم از غم شکست/ وزن شعرم از غمش در هم شکست من هوادار هنرمندی شدم/ کز کرامات عجیبش بی خودم: مانکنی، سیمین تنی، دل آهنی/
ون یو واچ هِر، ویل سِی ( when you watch her,will say) الله توت منی! دائما می گویم: ای اِندالخفن/ فالورهایت از اینجا تا پکن پُست هایت پشت پَستان خم کند/ پشتِ مویت روی آنان کم کند منتقد که خورده نقدت می کند/ دارد اینگونه حسادت می کند تا که هرجایش بسوزد هی بگو / بغبغو آی بغبغو آی بغبغو منتقد گر باز الحاحی کند/ چاکرت هرچه در او خواهی کند ای جگر، عشق تو دل را کند، خورد/ قلوه ام با معده ام پیوند خورد ما ببو هستیم و تو اسطوره ای/ما یخیم اما تو هاتی، کوره ای
…بگذریم از این من بی فکرمان/ این من اسطوره ساز و قهرمان گرمی هر خانه کم کم سرد شد/ رنگ دنیا رفته رفته زرد شد از قطار زندگی جا مانده ایم/در میان جمع تنها مانده ایم ما خودی برتر از این خود داشتیم/ خود غلط بود آنچه می پنداشتیم