زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است..
تا می تازی با تو می تازند.
زمین که خوردی، آنهایی که جلوتر بودند.. هرگز برای تو به عقب باز نمی گردند.
و آنهایی که عقب بودند، به داغ روزهایی که می تاختی تورا لگد مال خواهند کرد!
در عجبم از مردمی که بدنبال دنیایی هستند که روز به روز از آن دورتر می شوند
وغافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزدیکتر می شوند..
خدا همه عالم را برای شما
و شما را برای خودش آفریده است.
ببینید که چه مقام و منزلتی برای شما آفریده است
یه موقع هایی تو زندگی...نه امیدی هست و نه شوقی برای فردا.
یه موقع هایی تو زندگی... توان حرکت کردن از ما سلب میشه.
یه موقع هایی تو زندگی... فقط میخوای بخوابی تا درد بیهودگی را فراموش کنی.
چهار تن با هم همراه بودند یکی ترک و یکی تازی، یک فارس و یکی رومی. به شهری رسیدند. یکی از راه دلسوزی به آنان یک درهم پول داد که غریب بودند.
پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد :
روزی دانشمندی به شهر ملانصرالدین وارد میشود و میخواهد با دانشمند آن شهرگفتگویی داشته باشد. مردم، چون کسی را نداشتند، او را نزد ملانصرالدین میبرند. آندو روبروی هم مینشینند و مردم هم گرد آنها حلقه میزنند. آن دانشمند دایرهای روی زمین میکشد. ملانصرالدین
پادشاه قدرتمند و توانایی, روزی برای شکار با درباریان خود به صحرا رفت, در راه کنیزک زیبایی دید و عاشق او شد. پول فراوان داد و دخترک را از اربابش خرید, پس از مدتی که با کنیزک بود. کنیزک بیمار شد و شاه بسیار غمناک گردید. از سراسر کشور, پزشکان ماهر را برای درمان او به دربار فرا خواند, و گفت: جان من به جان این کنیزک وابسته است, اگر او درمان نشود, من هم خواهم مرد.
روزی، آدم نادانی که صورت زیبایی داشت، به « افلاطون » که مردی دانشمند بود، گفت: " ای افلاطون، تو مرد زشتی هستی".
یکی از شاگردان شیوانا همیشه روی تخته سنگی رو به افق می نشست و به آسمان خیره می شد و کاری نمی کرد. شیوانا وقتی متوجه بیکاری و بی فعالیتی او شد کنارش نشست و از او پرسید چرا دست به کاری نمی زند تا نتیجه ای عایدش شود و زندگی بهتری برای خود رقم زند.