روزنامه قانون نوشت: این شاید حکایت این روزهای بسیاری از مردان ایرانی باشد که از زنان خدمات میگیرند و سکوت میکنند. شاید حتی با یکی از این زنان ازدواج کنند و در دل آرزوی مرگ او را داشته باشند. شوخی نیست، می شود مثل سایر مسائل از آن دستمایه خنده بسازیم اما مردان تنفروش این روزها کم نیستند، فقط در سایه نام «مرد» و پشت نگاه زنانه به این آسیب پنهان ماندهاند.
«فریدون صمدزاده» جامعه شناس، میگوید: برخی از مردان به واسطه تمایلات خاصتر، به همراهی زنانی که بزرگسال هستند، گرایش دارند اما آن دسته از مردان که چنین گرایشی ندارند، خواستار طی کردن راه صد ساله در یک شب هستند؛ چراکه تصور میکنند روزهای جوانیشان در گذر است، بیآنکه به جایی رسیده باشند یا قرار باشد که به جایی برسند.
شاید حتی قصد ازدواج نداشته باشند اما امکانات و رفاه و وضعیت مالی مناسب میخواهند. با این مزایا برای خود شخصیت میخرند و مقصر نیستند، حتی نگاه بهترین خانوادهها نیز در حال حاضر به مردانی که وضعیت مالی خوبی دارند، بهتر است.
عده ای از جوانان ایرانی در حالی از این راه برای خود روش درآمد ساختهاند که نمیتوان به آنها گفت چرا کار نمی کنی؟ آخرین آمارها از نرخ بیکاری در سال گذشته، نشان می دهد که ایران با بیکاری ۱۲.۴ درصدی جمعیت فعال خود مواجه است.
یکی از دلایلی که باعث می شود روابط مردان با زنان مسن تر از خودبه چشم نیاید، این است که مردان نسبت به زنان افسردگی کمتری را در این موضوع تجربه خواهند کرد. زنان ترس از رها شدن دارند، به واسطه توان بدنی ضعیف، قدرت مقابله با مردان را ندارند و قرار گرفتن در سراشیبی ۳۰ تا ۴۰ سالگی، به ترس آنها دامن خواهد زد.
وضعیتی که موجب شده برخی مردان جوان قید گشتن به دنبال کار، خط کشیدن دور آگهیهای روزنامه و حرص خوردن و بیکار ماندن را بزنند و راهی را انتخاب کنند که به نظرشان آسانتر است. چشمشان را ببندند و همه چیز را ندیده بگیرند و اجازه بدهند پول، راه خود را به حسابشان باز کند. هدفی که وسیله را برای آنها توجیه کرده است.