گوتمن و سایر محققان به کار خود به دید یک بهداشت عمومی می نگرند. حد متوسط زوج هایی که در جستجوی کمکی هستند۶ سال درگیر مشکل بوده اند که این زمان خود به اندازه کافی طولانی است و موجب ایجاد لطمه های جدیدتری به روابط زناشویی شان می شود. گوتمن می گوید که این تأخیر، تأخیر در حل مشکل، به همان اندازه خطرناک است که به تعویق انداختن قسمت ماموگرافی برای بیماران مبتلا به سرطان سینه. بالاترین آمار طلاق در دنیای صنعتی امروز مربوط به ایالات متحده است.
مطالعات نشان داده است که ارتباطی مستقیم بین ازدواج و رفاه و خوشگذرانی وجود دارد. انسان هایی که ازدواجی موفق دارند سالم ترند و حتی سیستم ایمنی بدن آنها از آن دسته افرادی که یا ازدواج ناموفق داشته اند و یا از یکدیگر جدا شده اند بهتر کار می کند. البته لازم به ذکر است که فرزندان هم در این میان رنج می برند. اگر والدینشان از هم جدا شوند، احتمال اینکه آنها دچار مشکلات روحی- روانی یا افت شدید تحصیلی شوند بسیار زیاد است. اما لزوماً رفتن به مراکز مشاوره ازدواج کمکی نمی کند.
گوتمن می گوید: «با درمان مشکلی حل نمی شود زیرا بر پایه دانش تجربی استواری بنا نشده است. بدین معنا که علم به زوجین نمی گوید که چه کنند تا روابطی مستحکم و شاداب داشته باشند.
نظرسنجی ای که در سال ۱۹۵۵ انجام شد نشان داد که بسیاری از افراد ازدواج- درمانی را پایان نیازهای مختلف روان درمانی قرار داده اند. روزنامه ها اینچنین می نویسند که قسمتی از مشکل در اینجاست که «هرکس از راه می رسد خود را صاحب نظر و مشاور ازدواج می داند.»
حتی درمانگرهایی که دارای صلاحیت لازم می باشند ممکن است از راههایی استفاده کنند که هیچ پایه و اساس تحقیقاتی ندارد. مطالعات متعدد اخیر نشان داده است که روش های درمانی رایج از مزایای کمتری برخوردار است.
یک مثال: فرآیند این کار «شنیدن فعال» نام دارد. این روش را در اصل روان درمانانی استفاده می کردند که بتوانند عیناً شکایات بیماران را خلاصه برداری کرده و به همان طریقی که بیماران آن را احساس می کنند ثابت کنند. «دارم گوش می کنم که پدرت همیشه خواهرت را بیشتر از تو دوست داشت و تو به خاطر این تبعیض لطمه خوردی.»
گوتمن می گوید: «در سال های اخیر، این تکنیک به طور غیرمؤثری به درمان روابط زناشویی کمک کرده است. حتی برای روان درمانان برجسته و زبده نیز مشکل به نظر می رسید که در حین دعوا خود را کنار کشیده و بگویند: «خب، حالا می فهمم که تو فکر می کنی من یک آدم تنبل و چاقم که خاصیتی هم نداره.»
گوتمن به این نتیجه پی برد که زوج های خوشبخت در طول بحث و مشاجره به گونه ای متفاوت با یکدیگر برخورد می کنند. آنان مرتباً سعی می کنند برای جلوگیری از ایجاد نگرش منفی نسبت به هم اقداماتی انجام دهند تا بتوانند هنگام جر و بحث خود را کنترل کنند. گوتمن در کتابش به زوجی اشاره می کند که درباره این که چه ماشینی بخرند با هم بگومگو می کردند. زن، وانت کوچک را دوست می داشت در حالی که مرد جیپ را ترجیح می داد.
وسط این داد و قال ناگهان زن دستش را روی کمرش می گذارد و با زبان خود شکلک در می آورد، درست مثل پسر۴ ساله اش. یکدفعه آن دو با هم می خندند و دعوا فیصله می یابد. خانواده های موفق و خوشبخت اغلب کانونی ایجاد می کنند که گوتمن آن را «کانون استوار خانواده» می نامد و این به واسطه همکاری هر دو زوج با یکدیگر و قدردانی از کارهای هم می باشد. آنها یاد می گیرند که با دو نوع مشکل روبرو شوند که جزء لاینفک زندگی مشترک است:
۱ – نزاع های قابل حل و ۲ – مشکلاتی که اگر به طور منطقی با آنها برخوردار نشود منجربه ایجاد اختلالات احساسی می شود. گوتمن می گوید ۶۹ درصد از کشمکش های روابط زناشویی مربوط به تقسیم بندی آخر است. زوجین موفق به گونه ای با این مشکلات روبرو می شوند که بنیان ازدواجشان را هر روز بیشتر از روز قبل مستحکم تر می کند.
زوجی که گوتمن روی آنان مطالعه می کرد مدام راجع به نحوه خانه داری با هم مشاجره می کردند. مرد از همسرش می خواست که پاکیزگی را رعایت کند و جداً نمی توانست این مورد را نادیده بگیرد. بعد از سالیان سال، تصمیم گرفتند تا با اخلاق ها و سلایق متفاوت یکدیگر سازگاری پیدا کنند و مهمتر این که به این مسئله پی بردند که ارزش دلبستگی که به همدیگر دارند خیلی بیشتر از آن است که به خاطر مسائلی بی اهمیت آن را نادیده بگیرند.
همان طور که روان شناسان اطلاعات زیادی راجع به ازدواج و پیوند زناشویی فرا می گیرند، یک سری راه های جدیدی نیز برای درمان مشکلات به وجود آمده پیشنهاد می کنند. فیلیپ کوان و قارولن پاپ کوان، زن و شوهری که مدت ۴۱ سال است ازدواج کرده اند و با هم در دانشگاه کالیفرنیا کار می کنند، یکی از حساس ترین مراحل ازدواج خود را تجربه و بررسی می کنند: «تولد اولین فرزند».
محققان می گویند دو سوم از زوج ها افت شدید احساسی و خشنودی آنی را با تولد اولین نوزاد در روابطشان تجربه کرده اند. پاپ کوان می گوید: «اگر بخواهیم سعی کنیم آرزوهایی را که دو نفر برای رسیدن و داشتن یک زندگی کامل در سر می پرورانند از آنها بگیریم و در عوض آرزوی آن دو را به یکی تبدیل کنیم کاری بس عبث انجام داده ایم.»
زوج های خوشبخت آنهایی هستند که همسرانشان را به دید شریکی می نگرند که در کارهای خانه و وظایف مراقبت از بچه به او کمک می کنند. آقا و خانم کوان می گویند: «یک راه برای کمک کردن به زوجین که می خواهند پا را فراتر گذاشته و مسئولیت بچه داری را هم به عهده بگیرند این است که جلسات گروهی منظمی را با سایر خانواده های جوان تشکیل دهند تا به واسطه آن نوعی حمایت به وجود آید، حمایتی که افراد اغلب عادت داشتند آن را در کانون خانواده و اجتماع جستجو کنند.»
دو محقق دیگر به نام های نیل جکسون، استاد دانشگاه واشنگتن و آندرو کریستین، مدرس دانشگاه UCLA، بعد از مطالعه رفتار متقابل زوجینی که با هم درگیری داشتند راهی را ابداع کردند که «اعتقاد درمانی» نام دارد. هدف این درمان این است که به مردم کمک کنند تا بتوانند با معیارهای شخصیت تغییرناپذیر همسرانشان یک عمر زندگی کنند.
جکسون می گوید: «لازم نیست انسان ها فقط به خاطر نقاط اشتراکشان همدیگر را دوست بدارند. بلکه می توانند به خاطر چیزهایی که باعث می شود آنها مکمل یکدیگر باشند به هم احترام بگذارند.» وقتی به دو نمونه آزمایشگاهی از تحقیقاتمان که حاکی از رد نظریه رفتار درمانی بود نظر می افکنیم تنها نتیجه ای که مکرراً به آن دست یافتیم این بود که زن و شوهرها نمی توانستند تفاوت های خودشان را بپذیرند.
علی رغم تمام این پیشرفت ها در درمان مشکلات موجود در روابط زناشویی، محققان هنوز بر این باورند که نمی توانند همه ازدواج ها را از خطر جدایی و طلاق نجات دهند و در واقع برای تعدادی از این زوجین هم نباید چنین کاری انجام داد. گوتمن می گوید: «مثلاً سخت است که رفتارهای ناشی از خشونت های جسمی را تغییر دهیم و در مواردی هم هست که تفاوت های زن و مرد آنقدر عمیق و ریشه دار می شود که حتی بهترین درمان ها هم کارساز نخواهند بود.
گوتمن می گوید: «یک راه سریع برای این که بفهمیم آیا زن یا مرد هنوز شانسی برای ادامه زندگی مشترکشان دارند یا خیر این است که ببینیم چه چیز باعث آشنایی و ایجاد علاقه در این دو شده است؟ یا به اصطلاح چه چیز در ابتدا آن دو را مجذوب هم کرده است؟ اگر زوجین بتوانند آن دقایق جادویی اولیه را به یاد آورند و در حالی که مشغول تعریف کردن آن وقایع هستند لبخندی بر لبانشان نقش ببندد باید گفت که هنوز جای امیدی باقی است.»
گوتمن خاطر نشان می کند که: «در اینجاست که می توانم بقایای خاکستر آن عشق فراموش شده را دوباره از نو روشن و زنده کنیم و نهایتاً برای همه ما یک امید سوسو می زند.»