// ۱۷ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۰۵

آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند،

حرفهای عاشقانه نمیزنند،
چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی
آدمهایی که نمیخواهند عاشقت کنند..
اما عاشقشان میشوی!
ناخواسته دلت برایشان میرود…
این آدمها فقط راست میگویند
راست می گویند با چاشنی قشنگ ” مهر”
لبخند میزنند نه برای اینکه توجهت را جلب کنند،
لبخند میزنند چون لبخند جزئی از وجودشان است…
لبخندشان مصنوعی نیست، اجباری نیست
در لبخندشان خدا را میبینی….
اینها ساده اند
حرف زدنشان…
راه رفتنشان…
نگاهشان….
ادعا ندارند، بی آلایشند، پاک و مهربان

.


.

اگر وقت نداری حالم را بپرسی، درکت میکنم!

اگر وقت نداری با من صحبت کنی، درکت میکنم!

اگر وقت نداری مرا ببینی، درکت میکنم!

اما اگر بعد از تمام اینها، دیگر دوستت نداشتم

اینبار نوبت توست که درکم کنی!

.


.

می ترسم از آدم ها …
آدم هایی که دست می گذارند روی تنهایی ات …
مجوزِ ورود می گیرند …
و تنهاترت می کنند …
آدم هایی که سایه می اندازند روی سرت …
و بی تفاوت، سایه سنگین می کنند …
آدم هایی که ساده می گیری بودنشان را …
و سخت می کنند گذرِ لحظه هایت را …
آدم هایی که کوهِ معرفت می شوی برایشان …
و آنها مدام می لرزانندت با آتشفشانِ بی معرفتی هاشان …
آدم هایی که به هزار و یک خاطره، دلبستۀ شان می شوی…
و انها بی تفاوت میگذرندو میروند …

.

.

.


.

نگذار دروغ بگویم خوبم !
آنوقت خیالت راحت میشود و من تنهـاتر میشوم…
کمی نگران من باش !
نگرانی تـو، حــال مرا خوب میکند …

.


.

وقتی کســی که دوستــش داری،
کسی که در زندگــی‌ات نقشـی داشته،
می‌رود،
مـی‌میرد و دیگر نیــست،
همه چیز دگرگـون می‌شود.
چه بخــواهی و چـه نخــواهی.
آن چـه به جا می‌ماند،
کتـاب‌ها هستند و نـامه‌ها و عکـس‌ها.
یـادها و اندوهـی چاره‌ نـاپذیر و گـاهی هم در گوشـه‌ای،
خیـابانی،
کسی را اشتبــاهی به جای”او“می‌گیری
و به دنبـالش مـی‌ دوی…

.


.

خدایاااااااااااا…!
خراب کن و دوباره بساز…!
خانه ی دلم… خیلی تنگ است…!

.


.

نمیدانستم دلتنگی،، دل نازکم میکند…
انقدر که به هر بهانه کوچکی چانه ام بلرزد و چشم هایم خیس اشک شود..!!
نمیدانستم دلتنگی،، ضعیفم میکند…
آنقدر که کوه استوار غرورم زیر بار ندیدنت کمر خم کند..!!
نمیدانستم دلتنگی،، کودکم میکند…
انقدر که در نبودنت ساعتها گوشه ای بنشینم و با همه
دنیا قهر کنم..!!
نمیدانستم………..!!

.


.

خسته نباشی سرنوشت!!!
روزها یکی پس از دیگری به پایان
می رسند…
و در پی روزها
عمر من…
خسته نباشی سرنوشت….!
می بینی؟!
دست در دستان تو
تمام راه را بیراهه رفتم
شنیدم کسی میگفت:
چشمانت را ببند!
اعتماد کن…
ولی افسوس
به قیمت تمام روزهای رفته
چشم هایــم را بستم…
اعتماد کردم…!
بهای سنگینی داشت اعتماد !!!!!!!!!!!!!!!
هنوز درگیر زخمهایت هستم………

.


.

دلتنگــی هایــــَم را زیر بغـل زده اَم
نشسته اَم در انتظار ِ روز های ِ مبـادا !
سهم ِ من از تــو
همـین دلتنگـی ها ییست
که بی دعوت می آینـد

.


.

گاهی دلم میگــــــیره ازسخنانی که در شـأنم نیست…
گاه دلم میگیره ازصداقتــــــم که هیچکس لایــــــق آن نیست،….
گاه دلم تنگ میشه برای وعــــــده هایی که میدانستم نیست اما برای دلخوشیم کافی بود..
گاه دلم میگیرداز سادگی هایم…
گاه دلم میسوزدبرای وفـــــــاداری هایم….
گاه دلم میسوزدبرای اشکهایم..
گاه دلم میگیردازروزگــــــــــاری که درآنم…
☜این نبـــــــــــــــودآنچه درانتظارش بــــــــــــــــودم..

.


.

هنوز خیره شدن در چشمان تو
شبیه لذت بردن ازشمردن ستاره
در یک شب صحرای یست
و هنوز اسم تو تنها اسمی است
در زندگی من
که هیچ کسی نمی تواند چیزی در موردش بگوید

.


.

عجب وفایی دارد این دلتنگی!
عجب وفایی دارد این دلتنگی!
تنهاش ک میذاری،میری تو جمع وکلی میگی و میخندی، بعد از همه جدا شدی..
از کنج تاریکی میاد بیرون می ایسته بغل دستت…
دست گرمشو میذاره رو شونت
برمیگرده در گوشت میگه
خوبی رفیق؟؟
بازم خودمم و خودت…

.


.

آرزو دارم
ناخواسته به دست آوری
آن چیزهایی را که خواسته هایت هستند…
آن گونه که با خود بیاندیشی :
آیا کسی برایم آرزویی کرده است … ؟!
هی پاک می کنم…
هی می نویسم…
املایم بد نیست !
از تکرار اسمت لذت می برم…

.


.

دلت که شکست سرت را بگیر بالا……!
تلافی نکن، فریاد نزن،شرمگین نباش،حواست باشه
دل شکسته گوشه هایش تیز است……
مبادا دل و دست ادمی را که روزی دلدارت بود زخمی
کنی،مبادا که فراموش کنی روز شادیش ارزویت بود……
صبور باش،بغضت را پنهان کن،رنجت را پنهان تر ……!
زمین گرد است……!!!

.


.

مــن قــوی ام .. قــوی
اینــها اشـک نیــست کــه
هــوا آلــوده سـت ! بِـخدا !
بِـخدا … بِـ …

.


.

ﺍﺯ ﻋﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻴﺰﺍﺭﻡ …
“ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺣﺘﯽ ﻋﺸﻖ ﻋﺎﺩﺗﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ . ﻋﺎﺩﺕ
ﻫﻤﻪﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﻣﯽﮐﻨﺪ؛ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻈﻤﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ،
ﺗﻔﮑﺮ ﺧﻼﻕ ﺭﺍ، ﻋﺎﻃﻔﻪ ﺟﻮﺷﺎﻥ ﺭﺍ.
ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ، ﺳﺨﻦ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ! ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼﺳﺖ ﭼﻪ ﺑﺪ،
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﻼﻡ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺁﻭﺍﺯ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧهﺧﻮﺍﻧﺪﻥ

ﺩﻟﯿﻞ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻥ “…

.


.

ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟
ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭ ﺩﺷﺖ ﻭ ﺩﻣﻦ؟
ﯾﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭ ﮔﻞ ﻭ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﻭ ﭼﻤﻦ؟
ﯾﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﻠﻮﺕ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﻣﻦ
ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟
ﭘﯿﺮﻓﺮﺯﺍﻧﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﮑﻮﺳﺖ،
ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ …
ﺷﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺟﺎﯾﮕﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺗﻮ
ﺳﺨﻨﺶ ﺭﺍﻩ ﮔﺸﺎ

.


.

ﺯﻣﺎﻥ ﭼﻴﺰ ﻋﺠﻴﺒﺴﺖ …
ﻣﻴﺪﻭﺩ …
ﺟﻠﻮ ﻣﻴﺮﻭﺩ..
ﻭﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻰ ﺗﺮﻳﻦ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺭﺍ ﻳﺎ ﻛﻬﻨﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻳﺎ ﻋﻮﺽ !!
ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻳﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻳﺎ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺸﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﻴﺸﻮﺩ !!!
ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻳﺮ ﻳﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺛﺎﺑﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪﻧﻰ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥ
ﺭﻓﺘﻨﻰ !!!
ﻣﻦ ﺩﻋﺎ ﻣﻴﻜﻨﻢ
ﺯﻣﺎﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ ﻭﺍﻗﻌﻰ ….
ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻛﻨﺪ ﻧﻪ ﺯﻣﻴﻦ !

.


.

یک نفر گاهی همه زندگیت است …
برای همین است که دلت
برای همان یک نفر تنگ می شود
این روزها بار عظیمی
بر شانه هایم نشسته
باری بیشتر از توان شانه هایم
مثل الان …
که تنها نشسته ام
نه اتفاق بدی افتاده …
نه از دستش ناراحتم …
نه بیمارم … و نه …
ولی از ته دل چیزی کم دارم
ببین …
دستانت را
حضورت را
خود خودت را کم دارم
نه صدایت را ، آن
هم از فاصله هزار کیلومتری

.


.

ﺩﻟــــــــــــــﯽ ﮐﻪ ﺑﺸــــــﮑﻨﺪ
“فریـــــادش”
ﺭﺍ ﻧﻤﯿـــــــﻔﻬﻤﯽ …
ﻭﻟﯽ……
“ﻧـــــــــﻔﺮﯾــﻧﺶ”
ﺑﻪ ﺯﻣﯿــــــــــــــنت ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯد…!!
شــــک نکن!

.


.

ﺧﯿﻠــــــــﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻭﻥ ﻧﯿﺴﺖ !!
ﺑﺮﺍﺵ ﺣــــﺮﻑﺑﺰﻧﻢ؛
ﺑﺎ ﺫﻭﻕ ﺍﺯ ﺍﺗﻔﺎﻗــــــﺎﯼ ﺭﻭﺯﻡ ﺑـــــﺮﺍﺵ ﺑﮕﻢ؛
ﺍﻭﻧﻢ ﻫﯽ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻪ ﺍﯼ ﺟـــــــــﻮﻧﻢ !
ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺩﯾﮕﻪ نیست ﺁﺭﻭﻡ
ﺯﻣﺰﻣﻪﮐﻨﻪ عزیزمی قربونت برم ..
ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺷﺒــــــــﺎ ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ
ﮔﻮﺷﯿﻢ
ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﺍﺳﻤﺲ ﺑﯿﺎﺩ ﺗﺎ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﮐـــــــــﻞ
ﺧﻮﺷﯿـــــــــﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎﻡ ﺫﻭﻕ ﮐﻨﻢ ..
ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪﻫﺮﮐﺴﯽ ﻣﯿﺮﺳﻢ ﺑﺎ
ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﺎﺩﯼ ﺍﺯﺵ ﺗﻌﺮﯾﻒﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ..
ﺍﻣــــــــــــﺎ …
ﺩﯾﮕﻢ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﻤﻮ ﺑﺎ ﮐﺴــــــــــﯽ
ﻗﺴـــــﻤﺖ ﮐﻨﻢ

.


.

در هوایت بیقرارم، بیقرارم روز و شب
سر ز کویت برندارم، برندارم روز و شب
جان روز و جان شب ای جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب
زان شبی که وعده کردی روزه بست
روز و شب را می‌شمارم روز و شب
ای مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب
در میان این قطارم، این قطارم روز و شب
در هوایت بیقرارم، بیقرارم روز و شب
سر ز کویت برندارم، برندارم روز و شب
جان روز و جان شب ای جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم، مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب، روز و شب

.

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.